یادداشت dream.m
7 روز پیش
نمایشنامه "دایره گچی قفقازی"، آنقدر خواندنی نبود که فکرش رو میکردم. ولی سرگرم کننده بود و احتمالا تماشاش ازین هم بهتره. وقتی کتاب "نمایشنامه در چین" رو میخوندم، دیدم یکی از معروفترین و قدیمی ترین نمایشنامه های چینی اسمش "دایره گچی" هستش. و بعد هم فهمیدم برشت یک نمایشنامه با همین موضوع داره و قرار شد بخونمش تا امروز که شنیدمش :)) فکر میکنم نمایشنامه رو بشه اینطور خلاصه کرد: در حالی که شهر در جنگ داخلی میسوزه، یک خدمتکار برای محافظت از یک کودک رها شده هزار جور سختی رو به جون میخره و همه چیزش رو ( حتی عشقش به سربازی که نامزدشه) فدا میکنه. اما وقتی بالاخره آرامش برقرار می شه، مادر پسر بچه که الان سه سالشه، میادکه بچه رو پس بگیره. مادر اصلی بچه زن حاکمه و مادری که بزرگش کرده خدمتکاره. حالا یک قاضی همیشه مست و مسخره با الهام از سنت باستانی دایره گچی، تصمیم به حل و فصل اختلافات میگیره. اما نکته داستان اینجاست که توی جامعه فساد و فریب، با وجود یک قاضی غیر قابل اعتماد، چه کسی برنده است؟ برشت توی این نمایشنامه زده ترکونده آدما رو . اوشون که خودش تمایلات کمونیستی داشته، توی نمایشنامه اش میخواد بگه که ثروت و قدرت میتونه ابتدایی ترین و ظریف ترین احساسات انسانی رو هم به فساد بکشونه. پس ثروت بده. اون تاکید داره که انسان ها توی هر جایگاهی باشن، عطش بالایی برای تملک دارن و اگر این تملک کنترل نشه، باعث فاجعه میشه. برشت همچنین این نمایشنامه رو بعنوان پارودی عدالت انسانی نوشته. اون نشون میده عدالتی که انسان ها مجریش هستن، با پول خریدنی و فاسده؛ پس کلا زندگی معنا گرایانه خوبه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.