یادداشت عطیه رنجبر
1403/9/14
در انتهای جلد آخر کتاب نادر می گوید:«من، نه پدری نداشتم که به واقع پدر باشد و مادر نداشته ام که به حقیقت مادر باشد ،خویش و دوست و همراه و همکار و همدرد و هم سفر آن قدر نداشته ام که با باران مهربانی هایشان،کویر وسیع بی کسی ام را قدری و لحظه یی مرطوب کنند. من فی الواقع و بدون غلو هنری،یتیم آواره ی ولگردی بیش نبوده ام و بیش نیستم.در چنین حالی ، طبیعی ست که چون ندید بدیدان حریص تشنه دلم به چند قطره محبت خوش باشد....» اما من می خواهم بگویم آقای ابراهیمی شما گرچه به گفته خودتان حریص محبت بوده اید اما عشق و محبت را در قلب سیل عظیم مخاطبانتان زنده کرده اید که منشا آن از قلب شما و آثار ارزشمند شما بوده است... روحتان شاد
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.