یادداشت زهرا میکائیلی
1403/12/28
یک رمان کوتاه و جمع و جور ایرلندی. شخصیت اصلی پدر یک خانواده با پنج دختر است. کسی که تمام تلاشش را برای خوب بزرگ کردن فرزندانش و آسایش خانوادهاش میکند و البته خودش کودکی سختی را گذرانده است. کریسمس است و دختری به او پناه میآورد. او چه باید بکند؟ سالها اعتبار و آبرویش را به خطر بیندازد و به دختری مشابه دوران کودکی خودش کمک کند یا به فکر زندگی و دختران خودش باشد؟ رمان خوبی بود. خوشخوان و عمیق.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.