بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت مجتبی بنی‌اسدی

                ابرپروژه نفتی در همین نزدیکی

«از «گوره‌» بندرگناوه لوله‌کشی کرده‌اند تا جاسک؛ چیزی حدود هزار کیلومتر. که چه؟ که روزانه یک میلیون بشکه نفت را از تنگه‌ی هرمز رد کنند و آن‌ور تنگه بفروشند. گفته شده نزدیک دو میلیارد دلاری هم هزینه شده و کمی دیگر از آن هم باقی مانده.»
همین بند بالا را می‌توان لابه‌لای اخبارها شنید و مثل همه‌ی اخبارها که از پروژه‌های نیمه‌تمام و ملی فقط حرفش زده می‌شود از کنارش رد شد و ندیده گرفت. اما وقتی مهدی قزلیِ داستان‌نویس می‌رود جاسک، می‌رود گوره و وقتی روی لوله‌های چهل‌ودو اینچی می‌ایستد و از جوش دادن این لوله‌ها به هم در دمای چهل‌وچند درجه در رمضان می‌نویسد، دیگر نمی‌شود اسمش را گذاشت یک خبر. بله از خبر می‌شود گذشت اما این روایت‌هاست که می‌ماند.
قزلی مهندسی خواننده. نفت و پتروشیمی و پالایشگاه و این قضایای فنی سرش می‌شود. زیر آفتاب و ساعت دوازده شب، توی آب و وسط بیابان، شانه‌به‌شانه‌ی کارفرما، خرده‌پروژه‌های این ابرپروژه را با چشم‌هایش دیده و زیر پا گذاشته تا «شریان مکران» را قلمی کرده. کارِ صدوسی صفحه‌ای‌اش را جام‌جم چاپ کرده تا من گراشی بخوانمش و تازه با خودم بگویم «ای بابا! این پروژه که از همین نزدیکی داره رد می‌شه؛ از خنج، بیرم، کورده...». 
حالا این ابرپروژه به چه کار می‌آید، چه منفعتی برای مملکت دارد، می‌خواهیم خام‌فروشی کنیم یا برنامه‌ی دیگر داریم را هم در کنارش روایت می‌کند. اما نه با تحلیل خودش؛ او با کله‌گنده‌های این ابرپروژه حرف زده، دو سانتی‌متریِ پروژه قدم زده و قلقک‌شان کرده که آن‌چه به هیچ‌کس نمی‌گویند را بگویند؛ مثل یک خبرنگارِ بدپیله. اما روایت‌طور نوشته. گاهی ناگزیر روایتش به گزارش پهلو می‌زند، اما جوهره‌ی قلمِ قزلی روایی است. و اگر کتاب را خواندید حتما همان‌قدر که از گپ‌وگفت‌ نویسنده با نفر اول این پروژه کیف می‌کنید، از سر‌ و‌ کله زدن با جوشکاری که رفته بین دو لایه‌ی مخزن عظیم نفتی، دو‌لا شده جوشکاری می‌کند هم لذت می‌برید.
        
(0/1000)

نظرات

ممنون کتابم را خواندید و معرفی کردید