یادداشت Davoud sarvi

Davoud sarvi

Davoud sarvi

1403/6/25

        این اثر از بسیاری جهات یک رمان قابل توجه است. این رمان تولستوی داستان موازی دو شخصیت است. آنا کارنینا، شخصیت اول، یک زن زیبا از طبقه اشراف است که زندگی‌اش به نحو غم‌انگیزی به پایان می‌رسد و نفر دوم، مالکی به نام کنستانتین لوین است که دغدغه‌های او درباره کشاورزی، اخلاقیات و نجابت و آنچه که قرار است بر سر روسیه بیاید.کتاب با یک خیانت آغاز می‌شود: شاهزاده آبلونسکی، برادر آنا و همسر دالی، با معلم فرانسوی بچه‌های خود به طور مخفیانه وارد رابطه شده است. برادر آنا از او می‌خواهد که واسطه شده و مانع به پایان رسیدن ازدواج او و دالی شود. از همین رو سفر آنا با قطار از سن پترزبورگ تا مسکو زمینه‌ساز آشنایی با افسر سواره نظامی به نام کنت ورونسکی می‌شود، کسی که بعدا به اولین عشق آنا تبدیل می‌شود. دیدار آن‌ها با مرگ یک کارگر راه آهن در زیر قطار مصادف می‌شود که این نشان‌دهنده بلایی است که چند سال بعد بر سر خود آنا می‌آید. مشاهده این اتفاق در ابتدای کتاب شاید تاثیری غیرمستقیم بر روی ناخودآگاه آنا گذاشته باشد که باعث شد بعدها او دقیقا به همین شکل به زندگی‌اش پایان دهد.آنا عاشق ورونسکی می‌شود و نمی‌تواند از او دست بکشد. کارنین می‌داند که این رابطه نامشروع همچنان ادامه پیدا می‌کند و باید حفظ ظاهر کنند. اما او همچنان با طلاق دادن آنا مخالفت می‌کند. این مساله آنا را در نوعی بلاتکلیفی قرار می‌دهد. او می‌خواهد به شکل آزادانه‌ای با ورونسکی زندگی کند، اما آداب و رسوم جامعه اشرافی کاملا مانع او می‌شود. آنا و همسرش ثروت زیادی دارند، اما از زندگی خود راضی نیستند. آنا در میان مردمی گیر افتاده است که او را همراهی نمی‌کنند. زمانی که به شهر برمی‌گردد و به یک اپرا می‌رود، به شکل بی‌رحمانه‌ای مورد تحقیر و سرزنش قرار می‌گیرد.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.