بریده‌های کتاب میلاد

تاریکی، زنانی را که پیوسته مشغول بافتن بودند طوری دربر گرفته بود که گویی گرد دستگاهی که هنوز ساخته نشده بود حلقه زده بودند تا هم چنان ببافند و سرهای جداشده از بدن را بشمارند.

به احتمال زیاد، هم‌زمان با قتل این رنج‌کش، در جنگل‌های فرانسه و نروژ درختانی می روییدند که چشم هیزم‌شکن سرنوشت، آنها را نشان کرده بود تا بیفتند و اره شوند و از تخته‌های‌شان چهارچوب ویژه‌ی قابل حملی با تیغه و کیسه بسازند که دستگاه ترسناک تاریخ باشند. همچنین به حتمال زیاد، برزگر مرگ گاری های زمختی را از قبل انتخاب کرده بود و برای محافظت از هوای آن روز، در انبارهای کشاورزان زمین های سخت اطراف پاریس جا میداد تا ارابه های انقلابش باشند.

در دوره ی رایش سوم «کلمات پیشوا قدرت قانون را داشته اند» یعنی مثلا اگر دستور مستقیمی از شخص هیتلر می رسید، نیازی نبود مکتوب باشد. (هیچ سندی از این دست در ارتباط با راه حل نهایی هرگز کشف نشده و احتمالاً هرگز هم وجود نداشته است)

در بهشت همه راست می گویند، به همین دلیل آنجا بهشت است.

وحشی گفت: «هنر، علم _ مثل اینکه شما برای خوشبختی خودتان بهای خیلی گزافی پرداخته اید. باز هم چیزی هست؟» بازرس جواب داد: « بله، مذهب. پیش از جنگ نه ساله، چیزی وجود داشت به اسم خدا...»

«آدمها عادت داشتند...» درنگ کرد؛ خون به صورتش دوید. «بله، عادت داشتند که از مادر زاییده بشوند.»

اما آن ها هم به نحوی کم و بیش اعتقاد داشتند که اگر مسئله انتخاب یهودیان برای بقا مطرح باشد، خود یهودیان باید دست به انتخاب بزنند. همین خطای اساسی در داوری نهایتاً به وضعیتی انجامید که در آن، اکثریت انتخاب نشده یهودیان لاجرم خود را با دو دشمن روبه رو دیدند: مقامات نازی و مقامات یهودی.

وقتی فردی کاری را به دلخواه شما انجام می دهد، او را تشویق کنید. پس از پیروزی کینه نداشته باشید.

اگر دوستی دارید که صلاح نمی دانید او را با خواهرتان یا پدرتان یا پسرتان آشنا کنید، پس چرا خودتان با چنین کسی دوستید؟

قربانی شدن توسط یک زورگو پرهیزکاری نیست، حتی اگر آن زورگو خودِ شخص باشد.

اجتناب از گفتگوهای دشوار اغلب اوضاع را بهبود نمی بخشد، بلکه آن را وخیم تر می کند.

شما می توانید در تاریکی بنشینید و به امید روشن شدن اتاق منتظر بمانید یا از جایتان بلند شوید، به آن طرف اتاق بروید و خودتان کلید چراغ را بزنید.

تجربه نشان داده است که علت اصلی دچار شدن به بی خوابی هنگام حل مسئله این است که تصور می کنیم در حال سروکله زدن با سؤالیم، در حالی که عملاً داریم با پاسخی سروکله می زنیم که مشخص شده است راه حل خوبی برای مسئله اصلی ما نیست.

چیزی که عاشقش می شویم در واقع صفاتی است که یا دلمان می خواست داشته باشیم یا صفاتی است که داریم و دلمان می خواهد آنها را در فرد دیگری نیز بیابیم.

او متوجه شد در طول مسیر زباله های زیادی در خیابان می بیند. اول با خودش فکر کرد بالاخره کسی پیدا می شود که این زباله ها را جمع کند، اما بعد به ذهنش رسید که آن «کسی» می تواند خودش باشد.

«کدوم یکی از حسرت ها واضح تر بود؟ چه تصمیمی رو می خوای تغییر بدی؟ دلت می خواد کدوم زندگی رو امتحان کنی؟»