بریده کتابهای فرید فرید 1403/8/4 آلیور تویست چارلز دیکنز 4.2 7 صفحۀ 301 اگر آن وقت که به همنوعانمان ستم می کنیم و زیر پا له شان می کنیم، فقط لحظه ای به شواهد اهریمنی خطای آدمی می اندیشیدیم که همچون ابرهای متراکم و سنگین، آهسته اما یقینا پیوسته در آسمان بالا می رود تا انتقامش را بر سرمان ببارد، اگر فقط لحظه ای در خیال، شهادت صدای مردگان را از دل خاک می شنیدیم که هیچ قدرتی نمی تواند آن را خفه کند و هیچ غروری راهش را ببندد، توهین و بی عدالتی و رنج و فلاکت و بی رحمی و ناجوانمردی که زندگی هر روزه با خود می آورد کجا می بود. 0 0 فرید 1403/7/24 آلیور تویست چارلز دیکنز 4.2 7 صفحۀ 76 گداها چه کار دارند به روح یا روان؟ همین که می گذاریم زنده باشند از سرشان هم زیاد است. 0 1 فرید 1403/7/19 و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود فردریک بکمن 4.1 55 صفحۀ 33 خاطراتم ازم فرار می کنن عشق من، مثل وقتی که سعی کنی آب و روغن رو از هم جدا کنی. من دارم مدام کتابی رو می خونم که بعضی صفحاتش نیستن. همیشه هم مهم ترین صفحه ها ناپدید می شن. 0 1 فرید 1403/7/16 زندگی پدرم چارلی چاپلین: همراه با نامه چاپلین به دخترش چارلز چاپلین 5.0 1 صفحۀ 14 باید به خودت اطمینان و عقیده داشته باشی. راز کار من این است. حتی وقتی در دارالایتام بودم، وقتی در خیابان ها پرسه می زدم تا چیزی گیر بیاورم و بخورم که از گرسنگی نمیرم، حتی در آن مواقع هم من خود را بزرگترین هنرپیشه جهان می دانستم. من آن اعتلایی را که از این اعتماد به نفس حاصل می شود حل کردم. بدون آن محکوم به شکست بودم. 0 2 فرید 1403/7/15 مردم مشوش فردریک بکمن 4.2 20 صفحۀ 212 ما نمی تونیم دنیا رو تغییر بدیم. حتی آدم ها رو هم معمولا نمی تونیم تغییر بدیم. نه بیشتر از هر بار یه ذره. پس فقط وقتی دستمون برسه یه کم کمک می کنیم. اون هایی رو که می تونیم نجات می دیم. نهایت تلاشمون رو می کنیم. بعد هم سعی می کنیم خودمون رو قانع کنیم که... همین کافیه. تا بتونیم شکست هامون رو تاب بیاریم و نابود نشیم. 0 2
بریده کتابهای فرید فرید 1403/8/4 آلیور تویست چارلز دیکنز 4.2 7 صفحۀ 301 اگر آن وقت که به همنوعانمان ستم می کنیم و زیر پا له شان می کنیم، فقط لحظه ای به شواهد اهریمنی خطای آدمی می اندیشیدیم که همچون ابرهای متراکم و سنگین، آهسته اما یقینا پیوسته در آسمان بالا می رود تا انتقامش را بر سرمان ببارد، اگر فقط لحظه ای در خیال، شهادت صدای مردگان را از دل خاک می شنیدیم که هیچ قدرتی نمی تواند آن را خفه کند و هیچ غروری راهش را ببندد، توهین و بی عدالتی و رنج و فلاکت و بی رحمی و ناجوانمردی که زندگی هر روزه با خود می آورد کجا می بود. 0 0 فرید 1403/7/24 آلیور تویست چارلز دیکنز 4.2 7 صفحۀ 76 گداها چه کار دارند به روح یا روان؟ همین که می گذاریم زنده باشند از سرشان هم زیاد است. 0 1 فرید 1403/7/19 و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود فردریک بکمن 4.1 55 صفحۀ 33 خاطراتم ازم فرار می کنن عشق من، مثل وقتی که سعی کنی آب و روغن رو از هم جدا کنی. من دارم مدام کتابی رو می خونم که بعضی صفحاتش نیستن. همیشه هم مهم ترین صفحه ها ناپدید می شن. 0 1 فرید 1403/7/16 زندگی پدرم چارلی چاپلین: همراه با نامه چاپلین به دخترش چارلز چاپلین 5.0 1 صفحۀ 14 باید به خودت اطمینان و عقیده داشته باشی. راز کار من این است. حتی وقتی در دارالایتام بودم، وقتی در خیابان ها پرسه می زدم تا چیزی گیر بیاورم و بخورم که از گرسنگی نمیرم، حتی در آن مواقع هم من خود را بزرگترین هنرپیشه جهان می دانستم. من آن اعتلایی را که از این اعتماد به نفس حاصل می شود حل کردم. بدون آن محکوم به شکست بودم. 0 2 فرید 1403/7/15 مردم مشوش فردریک بکمن 4.2 20 صفحۀ 212 ما نمی تونیم دنیا رو تغییر بدیم. حتی آدم ها رو هم معمولا نمی تونیم تغییر بدیم. نه بیشتر از هر بار یه ذره. پس فقط وقتی دستمون برسه یه کم کمک می کنیم. اون هایی رو که می تونیم نجات می دیم. نهایت تلاشمون رو می کنیم. بعد هم سعی می کنیم خودمون رو قانع کنیم که... همین کافیه. تا بتونیم شکست هامون رو تاب بیاریم و نابود نشیم. 0 2