بریدههای کتاب یادداشت های زیرزمینی ماهان خلیلی 1403/12/19 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 124 آدمهای درست حتی در فقر هم زندگی خوبی دارند. 0 8 زهرا عالی حسینی 1403/6/21 یادداشت های زیرزمین و شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 33 البته ملال و دلتنگی مشاور بدی میتواند باشد. همین ملال و کسالت است که وادارمان میکند سوزن طلایی در بدنمان فرو کنیم... 0 0 𝐕𝐀𝐍𝐄𝐒𝐒𝐀 1403/11/11 یادداشتهای زیرزمینی با چهارده تفسیر فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 244 راه نجات از هر چیزی که آدم را به مرگ و ترس بکشاند، عشق است.. 0 5 gharneshin 1403/10/26 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 1 جز کتاب خواندن پناهی نداشتم_ یعنی اینکه در اطرافم هیچ چیز قابل احترامی نبود که به سمتش کشیده شوم. 0 1 احمدرضا اکرمی 1402/8/25 یادداشتهای زیرزمینی با چهارده تفسیر فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 194 آدمیزاد فقط غم و گرفتاریاش به چشمش میآید، روز خوش و خوشبختیاش را نمیبیند و بهحساب نمیآورد. اگر خوشبختی را هم حساب میکرد و در نظر میآورد، میدید توی زندگی از آن هم سهمی برده. ولی چه خوب میشود آدم توی خانوادهای باشد که رحمت خدا شامل حالش است و همهچیزش درست باشد. همسرش خوب از آب دربیاید؛ دوستت داشته باشد؛ احترامت را نگهدارد و ترکت نکند! توی چنین خانوادهای زندگی چه خوب است! حتی اگر غم نان هم باشد، باز خوب است، مگر نه؟ آخر مگر میشود جایی را پیدا کرد که غم و غصه به آن راه نداشتهباشد؟! 1 16 سپیده اسکندری 1404/3/6 یادداشتهای زیرزمینی با چهارده تفسیر فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 82 هاینه میگوید: اساساً هیچ اتوبیوگرافیِ دقیق و مطمئنی وجود ندارد و نمیتواند هم وجود داشته باشد؛ چون انسان حتماً به خودش دروغ میگوید. 0 2 غزل خامسی 1404/4/7 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 60 شاید انسان فقط عاشق حال خوب نباشد، شاید به رنج بردن هم به همین اندازه عشق بورزد. شاید رنج بردن به همان اندازهی حال خوب برایش سود داشته باشد. 0 5 مبینا قلیپور 1403/9/22 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 83 «باید یا قهرمان میشدم، یا خاکروبه، حد میانهای برایم وجود نداشت.» 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/6/22 یادداشت های زیرزمین و شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 132 نه لیزا، پیش از متهم کردن دیگران آدم خودش باید زندگی کردن را یاد بگیرد! 0 0 ماهان خلیلی 1403/12/19 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 124 هرجایی که عشق نباشد، معنایی هم نیست. 0 5 محمد مهدی 1403/10/2 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 34 قسم میخورم آقایان،که آگاهیِ بیش از حد نوعی بیماری است؛بیماری ای واقعی و تمام عیار.برای احتیاجات روزمره،آگاهی معمولی انسانی هم بیش از حدِ کفایت است. 0 20 مهشید رضوانی 1403/4/23 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 120 وقتی عشق در کار باشد، می توان حتی بدون خوشبختی زندگی کرد. زندگی حتی با غصه هم خوب است، زیستن در این دنیا خوب است، مهم نیست چگونه، 0 7 نگار طالبی 1403/10/23 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 73 موقعیت دیگری هم بود که آزارم میداد : این که هیچکس مثل من نبود و من مانند هیچکس نبودم. با خودم فکر میکردم، "من یکیام و آن ها همه." 0 23 ایلو 1403/6/10 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 128 چه چیزی را در این بردگی تسلیم میکنی؟ روحت را، روحت، که هیچ تسلطی بر آن نداری عشقت را میدهی تا هر مست لایعقلی بی حرمتش کند! 0 1 Mohammad kahvaee 1403/10/16 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 61 بشر موجودی است سرگردان و گمگشته. 0 1 شهاب 1403/11/7 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 16 مثلا من خودم اعتماد به نفسم افتضاح است . به قدر گوژپشت یا کوتوله ای احساس نا امنی و زودرنجی می کنم . با این حال وقت هایی بوده که اگر بر حسب اتفاق سیلی ای می خوردم شاید از ان خشنود هم می شدم . جدی می گویم . بی شک می توانستم در ان نیز نوعی لذت پیدا کنم . البته لذت نومیدی . در نومیدی است که آتشی ترین لذت ها شکل می گیرند . به ویژه وقتی آدم به نافرجامی موقعیتی که در آن قرار گرفته وقوف تام داشته باشد . و این جاست که با سیلی ای آگاهی از این که به چه لجنی کشیده شده اید پاک خرده تان می کند . 0 20 Mohammad kahvaee 1403/11/6 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 154 انسان اینطور است که دوست میدارد فقط دردها و رنجها را ببیند، نه خوشیها و خوشبختی هایش را، ولی اگر بتواند ارزشها را به درستی بسنجد و در نظر بگیرد، قبول خواهد کرد که در همه جا خوشبختی وجود دارد، برای هر کس خوشبختی و سعادت است و میتواند آن را چون هدیهای بپذیرد. 0 39 زهرا عالی حسینی 1403/6/17 یادداشت های زیرزمین و شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 45 بشر گاهی به شدت از رنج بردن لذت میبرد! این یک واقعیت است. لزومی ندارد برای اثبات این امر به تاریخ مراجعه کنیم. اگر جزء آدم ها هستید، هرچقدر هم کم زندگی کرده باشید کافی است این موضوع را از خودتان بپرسید! 0 0 دریا 1403/10/10 یادداشتهای زیرزمینی با چهارده تفسیر فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 70 ماجرا از این قرار است که میگویم: در خاطرات هر کسی چیزهایی است که به هیچکس نمیگوید، فقط برای دوستانش بازگو میکند. مسائلی هم هست که حتی به دوستان نمیشود گفت و آدم فقط برای خودش میتواند بازگو کند؛ عین راز است اما سرانجام چیزهایی هم هست که انسان حتی میترسد برای خودش هم آشکار کند. هر انسان شایستهای به قدر کفایت از این دست مسائل دارد. من هم اخیراً تصمیم گرفتهام که برخی از ماجراهای سابقم را به خاطر بیاورم؛ ماجراهایی که تا به حال همیشه از کنارشان با نوعی نگرانی میگذشتم. حالا نه تنها به یادشان میآورم بلکه حتی میخواهم آنها را بنویسم. 0 1 mahtab 1403/11/16 یادداشتهای زیرزمینی با چهارده تفسیر فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 78 اگر حقیقتاً فرمول امیال و هوسهای ما پیدا شود، یعنی بدانیم آنها به چه بستگی دارند، طبق چه قانونی اتفاق می افتند و دقیقاً چطور بسط و گسترش می یابند و به چه هدفی گرایش دارند و غیره و غیره، و این فرمول هم یک فرمول دقیق ریاضی باشد، آن وقت بشر فوراً دست از خواستن می کشد و دیگر اصلاً نمی خواهد که بخواهد. آخر چه لطفی دارد که آدم از روی جدول و فرمول بخواهد؟ دست کم همان لحظه،دیگر از انسان،تبدیل می شود به یک شستیِ ارگ یا چیزی از همان جنس. 0 6
بریدههای کتاب یادداشت های زیرزمینی ماهان خلیلی 1403/12/19 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 124 آدمهای درست حتی در فقر هم زندگی خوبی دارند. 0 8 زهرا عالی حسینی 1403/6/21 یادداشت های زیرزمین و شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 33 البته ملال و دلتنگی مشاور بدی میتواند باشد. همین ملال و کسالت است که وادارمان میکند سوزن طلایی در بدنمان فرو کنیم... 0 0 𝐕𝐀𝐍𝐄𝐒𝐒𝐀 1403/11/11 یادداشتهای زیرزمینی با چهارده تفسیر فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 244 راه نجات از هر چیزی که آدم را به مرگ و ترس بکشاند، عشق است.. 0 5 gharneshin 1403/10/26 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 1 جز کتاب خواندن پناهی نداشتم_ یعنی اینکه در اطرافم هیچ چیز قابل احترامی نبود که به سمتش کشیده شوم. 0 1 احمدرضا اکرمی 1402/8/25 یادداشتهای زیرزمینی با چهارده تفسیر فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 194 آدمیزاد فقط غم و گرفتاریاش به چشمش میآید، روز خوش و خوشبختیاش را نمیبیند و بهحساب نمیآورد. اگر خوشبختی را هم حساب میکرد و در نظر میآورد، میدید توی زندگی از آن هم سهمی برده. ولی چه خوب میشود آدم توی خانوادهای باشد که رحمت خدا شامل حالش است و همهچیزش درست باشد. همسرش خوب از آب دربیاید؛ دوستت داشته باشد؛ احترامت را نگهدارد و ترکت نکند! توی چنین خانوادهای زندگی چه خوب است! حتی اگر غم نان هم باشد، باز خوب است، مگر نه؟ آخر مگر میشود جایی را پیدا کرد که غم و غصه به آن راه نداشتهباشد؟! 1 16 سپیده اسکندری 1404/3/6 یادداشتهای زیرزمینی با چهارده تفسیر فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 82 هاینه میگوید: اساساً هیچ اتوبیوگرافیِ دقیق و مطمئنی وجود ندارد و نمیتواند هم وجود داشته باشد؛ چون انسان حتماً به خودش دروغ میگوید. 0 2 غزل خامسی 1404/4/7 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 60 شاید انسان فقط عاشق حال خوب نباشد، شاید به رنج بردن هم به همین اندازه عشق بورزد. شاید رنج بردن به همان اندازهی حال خوب برایش سود داشته باشد. 0 5 مبینا قلیپور 1403/9/22 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 83 «باید یا قهرمان میشدم، یا خاکروبه، حد میانهای برایم وجود نداشت.» 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/6/22 یادداشت های زیرزمین و شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 132 نه لیزا، پیش از متهم کردن دیگران آدم خودش باید زندگی کردن را یاد بگیرد! 0 0 ماهان خلیلی 1403/12/19 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 124 هرجایی که عشق نباشد، معنایی هم نیست. 0 5 محمد مهدی 1403/10/2 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 34 قسم میخورم آقایان،که آگاهیِ بیش از حد نوعی بیماری است؛بیماری ای واقعی و تمام عیار.برای احتیاجات روزمره،آگاهی معمولی انسانی هم بیش از حدِ کفایت است. 0 20 مهشید رضوانی 1403/4/23 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 120 وقتی عشق در کار باشد، می توان حتی بدون خوشبختی زندگی کرد. زندگی حتی با غصه هم خوب است، زیستن در این دنیا خوب است، مهم نیست چگونه، 0 7 نگار طالبی 1403/10/23 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 73 موقعیت دیگری هم بود که آزارم میداد : این که هیچکس مثل من نبود و من مانند هیچکس نبودم. با خودم فکر میکردم، "من یکیام و آن ها همه." 0 23 ایلو 1403/6/10 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 128 چه چیزی را در این بردگی تسلیم میکنی؟ روحت را، روحت، که هیچ تسلطی بر آن نداری عشقت را میدهی تا هر مست لایعقلی بی حرمتش کند! 0 1 Mohammad kahvaee 1403/10/16 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 61 بشر موجودی است سرگردان و گمگشته. 0 1 شهاب 1403/11/7 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 16 مثلا من خودم اعتماد به نفسم افتضاح است . به قدر گوژپشت یا کوتوله ای احساس نا امنی و زودرنجی می کنم . با این حال وقت هایی بوده که اگر بر حسب اتفاق سیلی ای می خوردم شاید از ان خشنود هم می شدم . جدی می گویم . بی شک می توانستم در ان نیز نوعی لذت پیدا کنم . البته لذت نومیدی . در نومیدی است که آتشی ترین لذت ها شکل می گیرند . به ویژه وقتی آدم به نافرجامی موقعیتی که در آن قرار گرفته وقوف تام داشته باشد . و این جاست که با سیلی ای آگاهی از این که به چه لجنی کشیده شده اید پاک خرده تان می کند . 0 20 Mohammad kahvaee 1403/11/6 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 154 انسان اینطور است که دوست میدارد فقط دردها و رنجها را ببیند، نه خوشیها و خوشبختی هایش را، ولی اگر بتواند ارزشها را به درستی بسنجد و در نظر بگیرد، قبول خواهد کرد که در همه جا خوشبختی وجود دارد، برای هر کس خوشبختی و سعادت است و میتواند آن را چون هدیهای بپذیرد. 0 39 زهرا عالی حسینی 1403/6/17 یادداشت های زیرزمین و شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 45 بشر گاهی به شدت از رنج بردن لذت میبرد! این یک واقعیت است. لزومی ندارد برای اثبات این امر به تاریخ مراجعه کنیم. اگر جزء آدم ها هستید، هرچقدر هم کم زندگی کرده باشید کافی است این موضوع را از خودتان بپرسید! 0 0 دریا 1403/10/10 یادداشتهای زیرزمینی با چهارده تفسیر فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 70 ماجرا از این قرار است که میگویم: در خاطرات هر کسی چیزهایی است که به هیچکس نمیگوید، فقط برای دوستانش بازگو میکند. مسائلی هم هست که حتی به دوستان نمیشود گفت و آدم فقط برای خودش میتواند بازگو کند؛ عین راز است اما سرانجام چیزهایی هم هست که انسان حتی میترسد برای خودش هم آشکار کند. هر انسان شایستهای به قدر کفایت از این دست مسائل دارد. من هم اخیراً تصمیم گرفتهام که برخی از ماجراهای سابقم را به خاطر بیاورم؛ ماجراهایی که تا به حال همیشه از کنارشان با نوعی نگرانی میگذشتم. حالا نه تنها به یادشان میآورم بلکه حتی میخواهم آنها را بنویسم. 0 1 mahtab 1403/11/16 یادداشتهای زیرزمینی با چهارده تفسیر فیودور داستایفسکی 4.0 70 صفحۀ 78 اگر حقیقتاً فرمول امیال و هوسهای ما پیدا شود، یعنی بدانیم آنها به چه بستگی دارند، طبق چه قانونی اتفاق می افتند و دقیقاً چطور بسط و گسترش می یابند و به چه هدفی گرایش دارند و غیره و غیره، و این فرمول هم یک فرمول دقیق ریاضی باشد، آن وقت بشر فوراً دست از خواستن می کشد و دیگر اصلاً نمی خواهد که بخواهد. آخر چه لطفی دارد که آدم از روی جدول و فرمول بخواهد؟ دست کم همان لحظه،دیگر از انسان،تبدیل می شود به یک شستیِ ارگ یا چیزی از همان جنس. 0 6