بریده‌های کتاب ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب

چیزهای خیلی کمی واقعا غیرممکن هستند.

《اگر سر هرکسی به کار خودش بود، دنیا از اینی که هست سریع تر می‌چرخید.》

اما اگر همان آدم قبلی نیستم، سوال بعدی این است که "اصلا چه کسی هستم؟"

آلیس آنقدر انتظار داشت که یک چیز غیرعادی اتفاق بیفتد که پیش رفتن زندگی در مسیر طبیعی به نظرش کاملا بی معنی و کسالت بار می‌آمد.

《...هرچیزی درسی دارد ؛ فقط باید آن را پیدا کنی.》

برای درک حیوانات لازم نیست آلیس در سرزمین عجایب باشیم.

بس که اتفاق‌های عجیب غریب افتاده بود واقعاً داشت باورش می‌شد که کار نشد ندارد.

ولی اگر من همانی که دیروز بودم امروز نیستم، پس بالاخره کی هستم؟

حالا با غرق شدن توی اشک‌های خودم تنبیه خواهم شد.

همانی باش که به نظر می‌آید هستی.