بریدههای کتاب به قلبش اشاره کرد: روایتی از داستان زندگی حضرت خدیجه (س) معلم آینده🌱 7 روز پیش به قلبش اشاره کرد: روایتی از داستان زندگی حضرت خدیجه (س) حبیبه آقایی پور 4.9 3 صفحۀ 122 ای زنان با شهامت قریش بدانید که عاقبت مخالفت و دشمنی با رسول خدا دستان بریده ی ابولهب است و عاقبت ام جمیل که حماله الحطب شد! 0 1 معلم آینده🌱 7 روز پیش به قلبش اشاره کرد: روایتی از داستان زندگی حضرت خدیجه (س) حبیبه آقایی پور 4.9 3 صفحۀ 128 دخترم زهرا ! با دستان کوچکت زیاد تمرین مادری کن! زهرا سر بلند می کند و با چشمان معصوم و غمبارش نگاهم می کند: <<من..برای که مادری کنم؟>> دستان ظریفش را می گیرم؛ و میگویم : برای پدرت..جان دلم! به من قول می دهی که برای پدرت که تنها می شود مادری کنی؟!🥲 0 1 محمد معتمدی 2 روز پیش به قلبش اشاره کرد: روایتی از داستان زندگی حضرت خدیجه (س) حبیبه آقایی پور 4.9 3 صفحۀ 12 جایی که به خاطر خدا محکم بایستی و نه بگویی ، خودش برایت جبران میکند؛ ویژهتر از چیزی که تصور کنی! 0 3 معلم آینده🌱 1404/5/19 به قلبش اشاره کرد: روایتی از داستان زندگی حضرت خدیجه (س) حبیبه آقایی پور 4.9 3 صفحۀ 24 خدا در قلب هر کسی پیامبری گذاشته.وقتی درست زندگی کنی، او درونت مبعوث می شود و تو را به سمت خیر و سعادت راهنمایی می کند! 0 0 خاتون 1404/5/23 به قلبش اشاره کرد: روایتی از داستان زندگی حضرت خدیجه (س) حبیبه آقایی پور 4.9 3 صفحۀ 53 زهرا دستانم را می بوسد.نفس عمیقی میکشم... «پدرت آن ماه درخشان در خوابهایم بود که بالاخره به خانه ام فرود آمد.». زهرا ستاره ای نزدیک به ماه را نشانم میدهد :«و شما آن ستاره پرنور کنارش» 0 0 خاتون 1404/5/23 به قلبش اشاره کرد: روایتی از داستان زندگی حضرت خدیجه (س) حبیبه آقایی پور 4.9 3 صفحۀ 52 زنها یکی یکی مرا در آغوش گرفتند و تبریک گفتند صدای کِل کشیدن و هلهله بلند بود.صفیه در حالی که برای محمد شعر میخواند او را به این سوی پرده آورد.عطر او همه جا را گرفت و بوی عود و گلاب گم شد.امین لحظه ای سربلند کرد و نگاهم کرد.با چشمانی که میخندید و نگاهی که دریایی از عشق به قلبم میریخت. 0 0 خاتون 1404/5/23 به قلبش اشاره کرد: روایتی از داستان زندگی حضرت خدیجه (س) حبیبه آقایی پور 4.9 3 صفحۀ 52 همه عمرم در انتظار چنین لحظه ای بودم.آرام و به نجوا گفتم :حالا دیگر خانه ام خانه توست و من کنیزت یا محمد.با حیایی شیرین سر به زیر انداخت و به قلبش اشاره کرد: کنیز ؟ شما بانوی این خانه اید.اشک شوق از گوشه چشمانم سر خورد.خوشبخت ترین زن عالم بودم که بانوی قلب محمد می شدم. 0 1 معلم آینده🌱 1404/5/26 به قلبش اشاره کرد: روایتی از داستان زندگی حضرت خدیجه (س) حبیبه آقایی پور 4.9 3 صفحۀ 92 محمد برایم تعریف میکرد که در آسمان ششم فرشته هایی بودند که دسته دسته در آب فرو می رفتند و بیرون می آمدند و از هر قطره ای که از آن ها می چکید، فرشته ای دیگر خلق می شد.فکرش را بکنید چه منظره با شکوهی است! 0 0 معلم آینده🌱 7 روز پیش به قلبش اشاره کرد: روایتی از داستان زندگی حضرت خدیجه (س) حبیبه آقایی پور 4.9 3 صفحۀ 120 دست می کشم به رد شکافی که خدا برای تولد علی به دیوار خانه اش انداخت و فاطمه بنت اسد از آنجا پا به کعبه گذاشت.به گمانم خدا دوست داشته که تا قیامت نام علی با خانه ی خودش عجین باشد! 0 1
بریدههای کتاب به قلبش اشاره کرد: روایتی از داستان زندگی حضرت خدیجه (س) معلم آینده🌱 7 روز پیش به قلبش اشاره کرد: روایتی از داستان زندگی حضرت خدیجه (س) حبیبه آقایی پور 4.9 3 صفحۀ 122 ای زنان با شهامت قریش بدانید که عاقبت مخالفت و دشمنی با رسول خدا دستان بریده ی ابولهب است و عاقبت ام جمیل که حماله الحطب شد! 0 1 معلم آینده🌱 7 روز پیش به قلبش اشاره کرد: روایتی از داستان زندگی حضرت خدیجه (س) حبیبه آقایی پور 4.9 3 صفحۀ 128 دخترم زهرا ! با دستان کوچکت زیاد تمرین مادری کن! زهرا سر بلند می کند و با چشمان معصوم و غمبارش نگاهم می کند: <<من..برای که مادری کنم؟>> دستان ظریفش را می گیرم؛ و میگویم : برای پدرت..جان دلم! به من قول می دهی که برای پدرت که تنها می شود مادری کنی؟!🥲 0 1 محمد معتمدی 2 روز پیش به قلبش اشاره کرد: روایتی از داستان زندگی حضرت خدیجه (س) حبیبه آقایی پور 4.9 3 صفحۀ 12 جایی که به خاطر خدا محکم بایستی و نه بگویی ، خودش برایت جبران میکند؛ ویژهتر از چیزی که تصور کنی! 0 3 معلم آینده🌱 1404/5/19 به قلبش اشاره کرد: روایتی از داستان زندگی حضرت خدیجه (س) حبیبه آقایی پور 4.9 3 صفحۀ 24 خدا در قلب هر کسی پیامبری گذاشته.وقتی درست زندگی کنی، او درونت مبعوث می شود و تو را به سمت خیر و سعادت راهنمایی می کند! 0 0 خاتون 1404/5/23 به قلبش اشاره کرد: روایتی از داستان زندگی حضرت خدیجه (س) حبیبه آقایی پور 4.9 3 صفحۀ 53 زهرا دستانم را می بوسد.نفس عمیقی میکشم... «پدرت آن ماه درخشان در خوابهایم بود که بالاخره به خانه ام فرود آمد.». زهرا ستاره ای نزدیک به ماه را نشانم میدهد :«و شما آن ستاره پرنور کنارش» 0 0 خاتون 1404/5/23 به قلبش اشاره کرد: روایتی از داستان زندگی حضرت خدیجه (س) حبیبه آقایی پور 4.9 3 صفحۀ 52 زنها یکی یکی مرا در آغوش گرفتند و تبریک گفتند صدای کِل کشیدن و هلهله بلند بود.صفیه در حالی که برای محمد شعر میخواند او را به این سوی پرده آورد.عطر او همه جا را گرفت و بوی عود و گلاب گم شد.امین لحظه ای سربلند کرد و نگاهم کرد.با چشمانی که میخندید و نگاهی که دریایی از عشق به قلبم میریخت. 0 0 خاتون 1404/5/23 به قلبش اشاره کرد: روایتی از داستان زندگی حضرت خدیجه (س) حبیبه آقایی پور 4.9 3 صفحۀ 52 همه عمرم در انتظار چنین لحظه ای بودم.آرام و به نجوا گفتم :حالا دیگر خانه ام خانه توست و من کنیزت یا محمد.با حیایی شیرین سر به زیر انداخت و به قلبش اشاره کرد: کنیز ؟ شما بانوی این خانه اید.اشک شوق از گوشه چشمانم سر خورد.خوشبخت ترین زن عالم بودم که بانوی قلب محمد می شدم. 0 1 معلم آینده🌱 1404/5/26 به قلبش اشاره کرد: روایتی از داستان زندگی حضرت خدیجه (س) حبیبه آقایی پور 4.9 3 صفحۀ 92 محمد برایم تعریف میکرد که در آسمان ششم فرشته هایی بودند که دسته دسته در آب فرو می رفتند و بیرون می آمدند و از هر قطره ای که از آن ها می چکید، فرشته ای دیگر خلق می شد.فکرش را بکنید چه منظره با شکوهی است! 0 0 معلم آینده🌱 7 روز پیش به قلبش اشاره کرد: روایتی از داستان زندگی حضرت خدیجه (س) حبیبه آقایی پور 4.9 3 صفحۀ 120 دست می کشم به رد شکافی که خدا برای تولد علی به دیوار خانه اش انداخت و فاطمه بنت اسد از آنجا پا به کعبه گذاشت.به گمانم خدا دوست داشته که تا قیامت نام علی با خانه ی خودش عجین باشد! 0 1