بریدههای کتاب حکومت گرگ ها : دوگانه نیکولای سایه 1403/7/10 حکومت گرگ ها : دوگانه نیکولای جلد 2 لی باردوگو 4.4 1 صفحۀ 492 این کاریه که عشق میکنه . توی قصه ها ، عشق زخم ها را شفا می داد ، آنچه شکسته بود ترمیم میکرد ، می گذاشت آدم ادامه بدهد . ولی عشق طلسم و افسون نبود ، دعای خیری نبود که نجوا بشود ، مرهم یا دوای هر دردی نبود. عشق تک رشته ای نازک بود که از طریق هر پیوند ، از طریق هر سختی مشترک و اعتماد ارزشمند دوطرفه محکم تر می شد . 0 2 Daydreamer 1404/3/31 حکومت گرگ ها : دوگانه نیکولای جلد 2 لی باردوگو 4.4 1 صفحۀ 108 زویا گفت: «معلومه که دوام نداره چی داره؟» تامار پیشنهاد داد: «عشق واقعی ؟» تولیا گفت: «هنر فاخر؟» زویا جواب داد: «یه کینه ی درست و حسابی.» 0 26 Daydreamer 4 روز پیش حکومت گرگ ها : دوگانه نیکولای جلد 2 لی باردوگو 4.4 1 صفحۀ 151 هرگز به هیچ کس نگفته بود که آن روز چه اتفاقی افتاد. گذاشته بود زندگیاش، خانوادهاش، و آنچه از دست داده بود در گذشته بمانند. ولی این اواخر اینکه کسی آدم را نشناسد انگار سخت بود. انگار وقتی کسی نبود تا ببیند که او واقعاً کیست، دشوارتر میتوانست خودش را سرپا نگه دارد. 0 12 Daydreamer 3 روز پیش حکومت گرگ ها : دوگانه نیکولای جلد 2 لی باردوگو 4.4 1 صفحۀ 172 شاید موهبت انسان بودن همینه که ما تسلیم نمیشیم... حتی وقتی همهی امیدت رو باختهای. 0 11 Daydreamer دیروز حکومت گرگ ها : دوگانه نیکولای جلد 2 لی باردوگو 4.4 1 صفحۀ 173 نمیتونیم از عشق کسی دست بکشیم که نباید عاشقش باشیم. 0 7 Daydreamer 4 روز پیش حکومت گرگ ها : دوگانه نیکولای جلد 2 لی باردوگو 4.4 1 صفحۀ 161 بعضی آدم ها ساخته شده بودند برای عشق و بعضی دیگر برای جنگ. آدم که نمیتوانست جای دیگری مایه بگذارد. 0 6 Daydreamer دیروز حکومت گرگ ها : دوگانه نیکولای جلد 2 لی باردوگو 4.4 1 صفحۀ 172 -یعنی اینقدر دلربایین؟ +در قانع کردن دیگران استعداد دارم. یه بار با یه درخت حرف زدم و قانعش کردم تا برگهاش رو بریزه. -چرنده. +خب، پاییز بود. نمیتونم همهش رو به پای خودم بنویسم. 0 4 سایه 1403/7/7 حکومت گرگ ها : دوگانه نیکولای جلد 2 لی باردوگو 4.4 1 صفحۀ 284 عشق و اندوه یکی بودند و با هم می آمدند . اندوه سایه ای بود که عشق بعد رفتن به جا می گذاشت . 0 2
بریدههای کتاب حکومت گرگ ها : دوگانه نیکولای سایه 1403/7/10 حکومت گرگ ها : دوگانه نیکولای جلد 2 لی باردوگو 4.4 1 صفحۀ 492 این کاریه که عشق میکنه . توی قصه ها ، عشق زخم ها را شفا می داد ، آنچه شکسته بود ترمیم میکرد ، می گذاشت آدم ادامه بدهد . ولی عشق طلسم و افسون نبود ، دعای خیری نبود که نجوا بشود ، مرهم یا دوای هر دردی نبود. عشق تک رشته ای نازک بود که از طریق هر پیوند ، از طریق هر سختی مشترک و اعتماد ارزشمند دوطرفه محکم تر می شد . 0 2 Daydreamer 1404/3/31 حکومت گرگ ها : دوگانه نیکولای جلد 2 لی باردوگو 4.4 1 صفحۀ 108 زویا گفت: «معلومه که دوام نداره چی داره؟» تامار پیشنهاد داد: «عشق واقعی ؟» تولیا گفت: «هنر فاخر؟» زویا جواب داد: «یه کینه ی درست و حسابی.» 0 26 Daydreamer 4 روز پیش حکومت گرگ ها : دوگانه نیکولای جلد 2 لی باردوگو 4.4 1 صفحۀ 151 هرگز به هیچ کس نگفته بود که آن روز چه اتفاقی افتاد. گذاشته بود زندگیاش، خانوادهاش، و آنچه از دست داده بود در گذشته بمانند. ولی این اواخر اینکه کسی آدم را نشناسد انگار سخت بود. انگار وقتی کسی نبود تا ببیند که او واقعاً کیست، دشوارتر میتوانست خودش را سرپا نگه دارد. 0 12 Daydreamer 3 روز پیش حکومت گرگ ها : دوگانه نیکولای جلد 2 لی باردوگو 4.4 1 صفحۀ 172 شاید موهبت انسان بودن همینه که ما تسلیم نمیشیم... حتی وقتی همهی امیدت رو باختهای. 0 11 Daydreamer دیروز حکومت گرگ ها : دوگانه نیکولای جلد 2 لی باردوگو 4.4 1 صفحۀ 173 نمیتونیم از عشق کسی دست بکشیم که نباید عاشقش باشیم. 0 7 Daydreamer 4 روز پیش حکومت گرگ ها : دوگانه نیکولای جلد 2 لی باردوگو 4.4 1 صفحۀ 161 بعضی آدم ها ساخته شده بودند برای عشق و بعضی دیگر برای جنگ. آدم که نمیتوانست جای دیگری مایه بگذارد. 0 6 Daydreamer دیروز حکومت گرگ ها : دوگانه نیکولای جلد 2 لی باردوگو 4.4 1 صفحۀ 172 -یعنی اینقدر دلربایین؟ +در قانع کردن دیگران استعداد دارم. یه بار با یه درخت حرف زدم و قانعش کردم تا برگهاش رو بریزه. -چرنده. +خب، پاییز بود. نمیتونم همهش رو به پای خودم بنویسم. 0 4 سایه 1403/7/7 حکومت گرگ ها : دوگانه نیکولای جلد 2 لی باردوگو 4.4 1 صفحۀ 284 عشق و اندوه یکی بودند و با هم می آمدند . اندوه سایه ای بود که عشق بعد رفتن به جا می گذاشت . 0 2