بریدههای کتاب سووشون سجاد علی پور 1403/3/6 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 146 آدمیزاد چیست؟ یک امید کوچک، یک واقعه خوش چه زود میتواند از نو دست و دلش را به زندگی بخواند؟ اما وقتی همهاش تودهنی و نومیدی است، آدم احساس میکند که مثل تفاله شده، لاشهای، مرداری است که در لجن افتاده. 0 2 MahsaGm 1404/3/12 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 128 وقتی خیلی نرم شدی همه تو را خم میکنند. 0 13 مَحیْآ؛ 1404/3/11 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 48 دست هایی در کار است که نمیگذارد. یامیخواهد ما از درون بپوسیم و از بین برویم و یا میخواهد به همین وضع فعلی نگاهمان دارد. 0 7 زهرآ نظرپور 1404/3/20 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 123 0 3 ـدُژَم 1403/4/20 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 122 <به این نتیجه رسیدهام که هیچ چیز را نمیتوانم تغییر بدهم...> 6 46 فاطمه 1404/1/24 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 74 آخر آدم بايد در اين دنيا يك كار بزرگترى از زندگى روزمره بكند. بايد بتواند چيزى را تغيير دهد. حالا كه كارى نمانده بكنم پس عشق مىورزم. 0 6 gharneshin 1404/3/1 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 125 روشندلی لازم است تا بتوان با روشنفکری و بیدخالت غیر، برای مردم این مملکت کاری کرد. 0 7 آسیه سلطانی 1403/6/2 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 181 سهراب گفت: «من از آن آدم هایی نیستم که با تریاک رگ های خود را خواب می کنند.» 0 2 زهرا خوش زبان 1403/12/10 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 18 0 4 فریبا محمدکریمی 1403/12/1 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 142 0 5 سجاد علی پور 1403/3/6 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 183 اگر آدم گناه کرد و موفق شد، آن گناه به عقیده خودش و دیگران گناه نیست ولی اگر موفق نشد، آن وقت گناه، گناه است و باید جبرانش کرد. 0 3 مَحیْآ؛ 1404/3/16 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 111 0 10 زهرا عشقی مُعز 1402/4/17 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 130 آرامشی که براساس فریب باشد چه فایده ای داد؟ وقتی خیلی نرم شدی همه تو را خم میکنند. 1 24 زهرا غلامى 1402/11/3 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 67 مکماهون رو به زری ادامه داد: خوب که فکرش را میکنم میبینم همهی ما در تمام عمرمان بچه هایی هستیم که به اسباببازیهایمان دل خوش کردهایم و وای به روزی که دلخوشیهایمان را از ما میگیرند، یا نمیگذارند به دلخوشیهایمان برسیم. بچههایمان، مادرهایمان، فلسفههایمان.. مذهبمان... 0 3 kan@shi 1404/3/5 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 38 درخت عجیبی که قوت خود را از خاک و خون میگیرد. این درخت باغبانی دارد که قیافهاش به پیامبران میماند. باغبان از میانِ همهٔ درختها عاشق همین یک درخت است. هنگام آبیاری وقتی صلا در میدهد که: خون! همهٔ مردم دور درخت فراهم میآیند و رگهای دستشان را باز میکنند و می سایند و به چشم می کشند و غرور و امید و اعتماد به نفس در دلشان خانه می گیرد و بزدلی و بدگمانی و دروغ دست از سرشان برمی دارد و همه شان آدمهایی می شوند با تمام صفات مردی و مردانگی. 0 14 زهرا عشقی مُعز 1402/4/16 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 78 سعی کن روی پای خودت بایستی. اگر افتادی، بدان که در این دنیا هیچ کس خم نمیشود دست تو را بگیرد بلندت کند.سعی کن خودت پا شوی. 0 9 MahsaGm 1404/3/17 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 193 کاش دنیا دست زن ها بود، زنها که زاییدهاند یعنی خلق کرده اند و قدر مخلوق خودشان را میدانند.قدر تحمل و حوصله و یکنواختی و برای خود هیچ کاری نتوانستن را.شاید مرد ها چون هیچوقت عملا خالق نبودهاند، آنقدر خود را به آب و آتش میزنند تا چیزی بیافرینند. اگر دنیا دست زنها بود، جنگ کجا بود؟ 0 9 kan@shi 1404/3/9 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 183 می خواهم قاتلانم را بربر نگاه کنم، تا (آنها) به من حسد ببرند.از (بی اعتناییم) نسبت به (مرگ و زندگی) حیرت کنند.💫🌅🌱 0 15 مَحیْآ؛ 1404/3/13 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 74 عشق از این بسیار کرده است و کند خرقه با زنار کرده است و کند 1 7 فاطمه هادی طَرقی 1404/4/3 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 196 اگر من یک تن باشم و تنها و دشمن باهم باشد و هزارتا به میدان پشت نمیکنم ... 0 24
بریدههای کتاب سووشون سجاد علی پور 1403/3/6 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 146 آدمیزاد چیست؟ یک امید کوچک، یک واقعه خوش چه زود میتواند از نو دست و دلش را به زندگی بخواند؟ اما وقتی همهاش تودهنی و نومیدی است، آدم احساس میکند که مثل تفاله شده، لاشهای، مرداری است که در لجن افتاده. 0 2 MahsaGm 1404/3/12 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 128 وقتی خیلی نرم شدی همه تو را خم میکنند. 0 13 مَحیْآ؛ 1404/3/11 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 48 دست هایی در کار است که نمیگذارد. یامیخواهد ما از درون بپوسیم و از بین برویم و یا میخواهد به همین وضع فعلی نگاهمان دارد. 0 7 زهرآ نظرپور 1404/3/20 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 123 0 3 ـدُژَم 1403/4/20 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 122 <به این نتیجه رسیدهام که هیچ چیز را نمیتوانم تغییر بدهم...> 6 46 فاطمه 1404/1/24 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 74 آخر آدم بايد در اين دنيا يك كار بزرگترى از زندگى روزمره بكند. بايد بتواند چيزى را تغيير دهد. حالا كه كارى نمانده بكنم پس عشق مىورزم. 0 6 gharneshin 1404/3/1 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 125 روشندلی لازم است تا بتوان با روشنفکری و بیدخالت غیر، برای مردم این مملکت کاری کرد. 0 7 آسیه سلطانی 1403/6/2 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 181 سهراب گفت: «من از آن آدم هایی نیستم که با تریاک رگ های خود را خواب می کنند.» 0 2 زهرا خوش زبان 1403/12/10 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 18 0 4 فریبا محمدکریمی 1403/12/1 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 142 0 5 سجاد علی پور 1403/3/6 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 183 اگر آدم گناه کرد و موفق شد، آن گناه به عقیده خودش و دیگران گناه نیست ولی اگر موفق نشد، آن وقت گناه، گناه است و باید جبرانش کرد. 0 3 مَحیْآ؛ 1404/3/16 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 111 0 10 زهرا عشقی مُعز 1402/4/17 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 130 آرامشی که براساس فریب باشد چه فایده ای داد؟ وقتی خیلی نرم شدی همه تو را خم میکنند. 1 24 زهرا غلامى 1402/11/3 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 67 مکماهون رو به زری ادامه داد: خوب که فکرش را میکنم میبینم همهی ما در تمام عمرمان بچه هایی هستیم که به اسباببازیهایمان دل خوش کردهایم و وای به روزی که دلخوشیهایمان را از ما میگیرند، یا نمیگذارند به دلخوشیهایمان برسیم. بچههایمان، مادرهایمان، فلسفههایمان.. مذهبمان... 0 3 kan@shi 1404/3/5 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 38 درخت عجیبی که قوت خود را از خاک و خون میگیرد. این درخت باغبانی دارد که قیافهاش به پیامبران میماند. باغبان از میانِ همهٔ درختها عاشق همین یک درخت است. هنگام آبیاری وقتی صلا در میدهد که: خون! همهٔ مردم دور درخت فراهم میآیند و رگهای دستشان را باز میکنند و می سایند و به چشم می کشند و غرور و امید و اعتماد به نفس در دلشان خانه می گیرد و بزدلی و بدگمانی و دروغ دست از سرشان برمی دارد و همه شان آدمهایی می شوند با تمام صفات مردی و مردانگی. 0 14 زهرا عشقی مُعز 1402/4/16 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 78 سعی کن روی پای خودت بایستی. اگر افتادی، بدان که در این دنیا هیچ کس خم نمیشود دست تو را بگیرد بلندت کند.سعی کن خودت پا شوی. 0 9 MahsaGm 1404/3/17 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 193 کاش دنیا دست زن ها بود، زنها که زاییدهاند یعنی خلق کرده اند و قدر مخلوق خودشان را میدانند.قدر تحمل و حوصله و یکنواختی و برای خود هیچ کاری نتوانستن را.شاید مرد ها چون هیچوقت عملا خالق نبودهاند، آنقدر خود را به آب و آتش میزنند تا چیزی بیافرینند. اگر دنیا دست زنها بود، جنگ کجا بود؟ 0 9 kan@shi 1404/3/9 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 183 می خواهم قاتلانم را بربر نگاه کنم، تا (آنها) به من حسد ببرند.از (بی اعتناییم) نسبت به (مرگ و زندگی) حیرت کنند.💫🌅🌱 0 15 مَحیْآ؛ 1404/3/13 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 74 عشق از این بسیار کرده است و کند خرقه با زنار کرده است و کند 1 7 فاطمه هادی طَرقی 1404/4/3 سووشون سیمین دانشور 4.1 310 صفحۀ 196 اگر من یک تن باشم و تنها و دشمن باهم باشد و هزارتا به میدان پشت نمیکنم ... 0 24