بریدههای کتاب گتسبی بزرگ میترا مطلق 1402/8/26 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 34 "تو من را به یاد یک دانه گل سرخ میاندازی... آری! بی کم و کاست یک گل سرخ" 0 3 دریا 1403/5/23 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 261 استعدادش طبیعی بود، همانقدر طبیعی که نقش ذرات رنگ بر بال پروانه. مدت زمانی چندوچون حال خودش را یشتر از یک پروانه درک نمیکرد و نفهمید چه وقت بالش ساییده شد و لطمه دید. اما بعد وقتی به بال آسیبدیدهاش و ترکیب نقش آن توجه کرد و بلد شد فکر کند، دیگر نتوانست بپرد، چون عشق پرواز از سرش رفته بود و تنها زمانی را میتوانست به یاد بیاورد که پریدن برایش طبیعی و بدون زحمت بود. نظر همینگوی دربارهی اسکات فیتسجرالد 0 3 دریا 1403/5/18 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 17 در سالهایی که جوانتر و بهناچار آسیبپذیرتر بودم پدرم پندی به من داد که آن را تا به امروز در ذهن خود مزهمزه میکنم. وی گفت: "هروقت دلت خواست عیب کسی رو بگیری، یادت باشه که تو این دنیا، همهی مردم مزایای تو رو نداشتهن." پاراگراف اولی 0 15 پانیذ مالکی 1402/11/17 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 89 موقعی که دیزی داشت حرف میزد، آن افسر جوری به دیزی نگاه میکرد که هر دختری دلش میخواهد، یک وقت کسی اینجوری نگاهش کند، و چون به نظرم رمانتیک آمد این واقعه برای همیشه به یادم ماند. 0 7 میترا مطلق 1402/9/20 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 172 جملهای در گوشم طنین انداخت که حس و حال سحرانگیزی داشت: «هرچه هست فقط تعقیبشوندگان و تعقیبکنندگان و کوشندگان و خستگاناند.» 0 0 بتول فته پور 1403/9/1 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 226 آینده لذتناکی که سال به سال جلوی ما عقبتر میرود. اگر این بار از چنگ ما گریخت چه باک،فردا تندتر خواهیم دوید و دستهایمان را درازتر خواهیم کرد. 0 0 بتول فته پور 1403/8/17 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 41 آدم به خاطر شایعات معاشرت خود را با یک دوست قدیمی نمیبرد. 0 3 تارا 1402/10/26 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 7 《 هرگاه احساس کردی می خواهی کسی را سرزنش کنی، فقط به خاطر داشته باش، همه مردم این کره خاکی از همان امکاناتی بهره مند نبوده اند که تو در زندگی برخوردار شده ای. 》 0 9 بتول فته پور 1403/9/1 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 215 بیان یاد بگیریم که دوستیمون رو نسبت به یه نفر تا زنده هست بهش نشون بدیم و نه بعد از اون که مرده. 0 0 میترا مطلق 1402/9/19 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 170 درمانده و مفلوک گریه را سر داد: «یه وقت دوستش داشتم ولی تو رو هم دوست داشتم» چشمهای گتسبی باز و بسته شد، تکرار کرد: «من رو هم دوست داشتی؟» 0 0 بتول فته پور 1403/8/27 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 58 تو همیشه زنده نیستی. 0 1 میترا مطلق 1402/9/19 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 58 تو همیشه زنده نیستی. 0 1 میترا مطلق 1402/8/26 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 27 صدایش از آن نوع صداهاییست که گوش، همهی زیر و بمهای آن را دنبال میکند: انگار که هر جمله ترکیب تازهایست از نتهایی که هیچگاه دوباره نواخته نخواهند شد . 0 6 بتول فته پور 1403/8/30 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 170 درمانده و مفلوک گریه را سر داد. « یه وقت دوستش داشتم ولی تو را هم دوست داشتم.» چشمهای گتسبی باز و بسته شد. تکرار کرد: «منو هم دوست داشت؟» 0 0 بتول فته پور 1403/8/27 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 84 برای تصادف دو نفر لازمه. 0 1 میترا مطلق 1402/9/20 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 173 [گتسبی] از این موضوع هم به هیجان میافتاد که مردان بسیاری عاشق دِیزی شده بودند- همین خودش قدر و منزلت دِیزی را در نظر او بیشتر میکرد. پن: گویا بدون وجود رقیب، عشقی هم در نمیگیره. 0 6 میترا مطلق 1402/8/26 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 17 هر وقت دلت خواست کسی را نقد کنی، یادت باشد که در این دنیا همهی مردم امکانات تو را نداشتهاند . 0 3 شبدر 1404/3/30 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 226 گتسبی به چراغ سبز ایمان داشت به آیندهی لذتناکی که سال به سال از جلو ما عقبتر میرود. اگر این بار از چنگ ما گریخت چه باک ، فردا تندتر خواهیم دوید و دستهایمان را درازتر خواهیم کرد و سرانجام یک بامداد خوش… 0 1 میترا مطلق 1402/9/20 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 89 I was within and without, simultaneously enchanted and repelled by the inexhaustible variety of life "هم تو بودم و هم بیرون، و تنوع بیپایان زندگی هم جذبم میکرد، هم دفع" 0 1 میترا مطلق 1402/9/19 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 193 گتسبی از روی اضطرار دستش را دراز کرد تا یک مشت هوا به چنگ آورد تا جزئی از نقطهای را که وجود دیزی برایش عزیز ساخته بود، برای خود نگاه دارد. 0 0
بریدههای کتاب گتسبی بزرگ میترا مطلق 1402/8/26 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 34 "تو من را به یاد یک دانه گل سرخ میاندازی... آری! بی کم و کاست یک گل سرخ" 0 3 دریا 1403/5/23 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 261 استعدادش طبیعی بود، همانقدر طبیعی که نقش ذرات رنگ بر بال پروانه. مدت زمانی چندوچون حال خودش را یشتر از یک پروانه درک نمیکرد و نفهمید چه وقت بالش ساییده شد و لطمه دید. اما بعد وقتی به بال آسیبدیدهاش و ترکیب نقش آن توجه کرد و بلد شد فکر کند، دیگر نتوانست بپرد، چون عشق پرواز از سرش رفته بود و تنها زمانی را میتوانست به یاد بیاورد که پریدن برایش طبیعی و بدون زحمت بود. نظر همینگوی دربارهی اسکات فیتسجرالد 0 3 دریا 1403/5/18 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 17 در سالهایی که جوانتر و بهناچار آسیبپذیرتر بودم پدرم پندی به من داد که آن را تا به امروز در ذهن خود مزهمزه میکنم. وی گفت: "هروقت دلت خواست عیب کسی رو بگیری، یادت باشه که تو این دنیا، همهی مردم مزایای تو رو نداشتهن." پاراگراف اولی 0 15 پانیذ مالکی 1402/11/17 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 89 موقعی که دیزی داشت حرف میزد، آن افسر جوری به دیزی نگاه میکرد که هر دختری دلش میخواهد، یک وقت کسی اینجوری نگاهش کند، و چون به نظرم رمانتیک آمد این واقعه برای همیشه به یادم ماند. 0 7 میترا مطلق 1402/9/20 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 172 جملهای در گوشم طنین انداخت که حس و حال سحرانگیزی داشت: «هرچه هست فقط تعقیبشوندگان و تعقیبکنندگان و کوشندگان و خستگاناند.» 0 0 بتول فته پور 1403/9/1 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 226 آینده لذتناکی که سال به سال جلوی ما عقبتر میرود. اگر این بار از چنگ ما گریخت چه باک،فردا تندتر خواهیم دوید و دستهایمان را درازتر خواهیم کرد. 0 0 بتول فته پور 1403/8/17 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 41 آدم به خاطر شایعات معاشرت خود را با یک دوست قدیمی نمیبرد. 0 3 تارا 1402/10/26 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 7 《 هرگاه احساس کردی می خواهی کسی را سرزنش کنی، فقط به خاطر داشته باش، همه مردم این کره خاکی از همان امکاناتی بهره مند نبوده اند که تو در زندگی برخوردار شده ای. 》 0 9 بتول فته پور 1403/9/1 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 215 بیان یاد بگیریم که دوستیمون رو نسبت به یه نفر تا زنده هست بهش نشون بدیم و نه بعد از اون که مرده. 0 0 میترا مطلق 1402/9/19 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 170 درمانده و مفلوک گریه را سر داد: «یه وقت دوستش داشتم ولی تو رو هم دوست داشتم» چشمهای گتسبی باز و بسته شد، تکرار کرد: «من رو هم دوست داشتی؟» 0 0 بتول فته پور 1403/8/27 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 58 تو همیشه زنده نیستی. 0 1 میترا مطلق 1402/9/19 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 58 تو همیشه زنده نیستی. 0 1 میترا مطلق 1402/8/26 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 27 صدایش از آن نوع صداهاییست که گوش، همهی زیر و بمهای آن را دنبال میکند: انگار که هر جمله ترکیب تازهایست از نتهایی که هیچگاه دوباره نواخته نخواهند شد . 0 6 بتول فته پور 1403/8/30 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 170 درمانده و مفلوک گریه را سر داد. « یه وقت دوستش داشتم ولی تو را هم دوست داشتم.» چشمهای گتسبی باز و بسته شد. تکرار کرد: «منو هم دوست داشت؟» 0 0 بتول فته پور 1403/8/27 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 84 برای تصادف دو نفر لازمه. 0 1 میترا مطلق 1402/9/20 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 173 [گتسبی] از این موضوع هم به هیجان میافتاد که مردان بسیاری عاشق دِیزی شده بودند- همین خودش قدر و منزلت دِیزی را در نظر او بیشتر میکرد. پن: گویا بدون وجود رقیب، عشقی هم در نمیگیره. 0 6 میترا مطلق 1402/8/26 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 17 هر وقت دلت خواست کسی را نقد کنی، یادت باشد که در این دنیا همهی مردم امکانات تو را نداشتهاند . 0 3 شبدر 1404/3/30 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 226 گتسبی به چراغ سبز ایمان داشت به آیندهی لذتناکی که سال به سال از جلو ما عقبتر میرود. اگر این بار از چنگ ما گریخت چه باک ، فردا تندتر خواهیم دوید و دستهایمان را درازتر خواهیم کرد و سرانجام یک بامداد خوش… 0 1 میترا مطلق 1402/9/20 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 89 I was within and without, simultaneously enchanted and repelled by the inexhaustible variety of life "هم تو بودم و هم بیرون، و تنوع بیپایان زندگی هم جذبم میکرد، هم دفع" 0 1 میترا مطلق 1402/9/19 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 صفحۀ 193 گتسبی از روی اضطرار دستش را دراز کرد تا یک مشت هوا به چنگ آورد تا جزئی از نقطهای را که وجود دیزی برایش عزیز ساخته بود، برای خود نگاه دارد. 0 0