بریده‌ کتاب‌های مجموعه مه زاد

بذار نقطه ضعفم رو ببینند و ببینند که بهش غلبه میکنم.

به گمانم ،این رویا حتی برای امید داشتن هم بیش از حد زیادی ست. یک امپراتوري واحد و متحد از انسان؟هرگز اتفاق نخواهد افتاد.

اما ...تو فقط به خاطر اینکه کسی بهت خیانت کرده،دست از دوستانش میکشی؟من که این طور فکر نمیکنم. همینه که باعث میشه خیانت خیلی درد آور تر باشه.

وین تنهایی را دوست داشت. وقتی تنها هستی ،هیچ کس نمیتونه بهت خیانت کنه.

در آخر، نگران آنم که غرور مایه‌ی نابودیمان را فراهم سازد:)!

او گفت:گاهی فقط باید به حد کافی صبر کنیم،بانو!بعدش می‌فهمیم چرا به باور داشتن ادامه میدیم.

هر عملی که ما انجام میدیم عواقبی داره وین! متوجه شدم که توی زندگی،اون کسی که بهترین قضاوت رو درباره‌ی عواقب اعمالش داره موفق ترینه:)

<<سرنگونی امپراتوری نهایی شروع خوبیه.توی فهرستت هیچ مذهبی هست که کشتار اشراف زاده ها رو به عنوان یه وظیفه مقدس به حساب بیاره؟>>

ایمان ما اغلب زمانی که باید در ضعیف ترین حالتش باشه ،قوی ترینه.این ماهیت امیده.