بریدههای کتاب گزارش به خاک یونان عریضه به ال گرکو حانیه 1404/3/16 گزارش به خاک یونان عریضه به ال گرکو نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 42 دنیا را آنگونه که میخواستم، میافریدم. من خمیر بودم، دنیا هم. 0 23 حانیه 1403/4/27 گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 12 جدالم همه این است که قلبم را تسلا دهم، و راضیاش کنم تا آری را آزادانه بر زبان آرد. ما باید زمین را، نه چون بردگان تازیانه خورده و گریان، بلکه مانند شاهان که پس از سیر خوردن و نوشیدن دست از سفره میکشند، ترک کنیم. ولی دل هنوز در قفس سینه میتپد و درحالی که فریاد میزند " اندکی بمان"، از رفتن سر باز میزند. 0 1 حانیه 1403/2/17 گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 31 پدربزرگ نخستین کسی بود که مرا واداشت آرزوی مرگ نکنم_تا مردههای درونم نمیرند. از آن زمان به بعد، عزیزان از دست رفتهی بسیاری فروافتادهاند، نه به گور که به خاطرهام و من اکنون میدانم، مادام که زندهام، آنان نیز زنده خواهند بود. 0 1 حانیه 1404/3/17 گزارش به خاک یونان عریضه به ال گرکو نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 82 وقتی دل باور میکند و دوست میدارد، افسانهای وجود ندارد. چیزی جز شهامت، توکل و عمل پربار وجود ندارد. 0 0 حانیه 1404/3/19 گزارش به خاک یونان عریضه به ال گرکو نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 110 「جدا از هم، یک به یک میمیریم. اما در پیوند باهم، جاودانه میشویم」 0 1 حانیه 1404/3/18 گزارش به خاک یونان عریضه به ال گرکو نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 98 حشرهای بودم که هنوز بالهایش رشد نیافته بود و با پاهای کوچکش به خاک میزد تا مگر پر بگیرد، هرچند که دلش میلرزید. *آیا موفق میشد یا شکست میخورد؟ همان به که اندکی دیگر صبر پیشه کرد. 0 12 حانیه 1404/3/19 گزارش به خاک یونان عریضه به ال گرکو نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 103 حالا که با سلاح نمیتوانی کمک کنی، چرا با قلم این کار را نکنی؟ قلم هم تفنگ است. 0 2 حانیه 1404/3/19 گزارش به خاک یونان عریضه به ال گرکو نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 110 جسم و مغز و جان انسان توانایی ویران شدن را دارد و بشر، پس از آوارگی ترسناک و خونبار، دوباره امکان مییابد که به یگانگی بدوی و خدایی خویش رجعت کند. در چنین وضعی، دیگر "من" و "تو" و "او" رخت میبندد و همهچیز یگانه میشود. این یگانگی سرمستی عارفانه و عمیقی است که در آن مرگ داسش را از دست میدهد و از هستی ساقط میشود. جدا از هم، یک به یک میمیریم. اما در پیوند باهم، جاودانه میشویم. 0 1 حانیه 1404/3/19 گزارش به خاک یونان عریضه به ال گرکو نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 101 دنیا خیلی بزرگ است و رنج و تلاش نهتنها جنگاوران همنشین و همراه کرت، بلکه هر انسانی هستند. و بالاتر از همه، از طریق شعر میتوان تمامی این رنج و تلاش را به رویا مبدل کرد. جلوههای هستی هراندازه زودگذر هم باشند، شعر میتواند آنها را به صورت آواز، جاودانی کند. 0 1 حانیه 1403/2/17 گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 15 سر بالا کردم و تو را نگریستم. میخواستم بپرسم: پدربزرگ، راست است که رستگاری در کار نیست؟ 0 0 حانیه 1404/3/19 گزارش به خاک یونان عریضه به ال گرکو نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 103 「قلم هم تفنگ است.」 0 1 حانیه 1403/6/17 گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 92 نویسنده، سرنوشتی ظالم و تلخ دارد. چون ماهیت کارش او را وادار به استخدام واژه میکند تا جوشش درونش را به سکون تبدیل کند. هر واژهای صدفی سخت است که نیرویی بزرگ و انفجارآلود در خود نفهته دارد. برای یافتن معنایش، باید بگذاری در درونت مانند بمبی منفجر شود و از این راه روحی را که زندانی کرده است، آزاد سازد. 0 0 حانیه 1403/2/17 گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 16 خدا درخشانترین چهرهی ناامیدی، درخشانترین چهرهی امید است. پدربزرگ تو مرا به آن سوی امید و نومیدی میرانی 0 2 حانیه 1404/3/17 گزارش به خاک یونان عریضه به ال گرکو نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 68 قسمتم این بود که از همان اوان کودکی متوجه شوم دنیا مالک خیری است عزیزتر از زندگی، نوشینتر از سعادت: آزادی. 0 12
بریدههای کتاب گزارش به خاک یونان عریضه به ال گرکو حانیه 1404/3/16 گزارش به خاک یونان عریضه به ال گرکو نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 42 دنیا را آنگونه که میخواستم، میافریدم. من خمیر بودم، دنیا هم. 0 23 حانیه 1403/4/27 گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 12 جدالم همه این است که قلبم را تسلا دهم، و راضیاش کنم تا آری را آزادانه بر زبان آرد. ما باید زمین را، نه چون بردگان تازیانه خورده و گریان، بلکه مانند شاهان که پس از سیر خوردن و نوشیدن دست از سفره میکشند، ترک کنیم. ولی دل هنوز در قفس سینه میتپد و درحالی که فریاد میزند " اندکی بمان"، از رفتن سر باز میزند. 0 1 حانیه 1403/2/17 گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 31 پدربزرگ نخستین کسی بود که مرا واداشت آرزوی مرگ نکنم_تا مردههای درونم نمیرند. از آن زمان به بعد، عزیزان از دست رفتهی بسیاری فروافتادهاند، نه به گور که به خاطرهام و من اکنون میدانم، مادام که زندهام، آنان نیز زنده خواهند بود. 0 1 حانیه 1404/3/17 گزارش به خاک یونان عریضه به ال گرکو نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 82 وقتی دل باور میکند و دوست میدارد، افسانهای وجود ندارد. چیزی جز شهامت، توکل و عمل پربار وجود ندارد. 0 0 حانیه 1404/3/19 گزارش به خاک یونان عریضه به ال گرکو نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 110 「جدا از هم، یک به یک میمیریم. اما در پیوند باهم، جاودانه میشویم」 0 1 حانیه 1404/3/18 گزارش به خاک یونان عریضه به ال گرکو نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 98 حشرهای بودم که هنوز بالهایش رشد نیافته بود و با پاهای کوچکش به خاک میزد تا مگر پر بگیرد، هرچند که دلش میلرزید. *آیا موفق میشد یا شکست میخورد؟ همان به که اندکی دیگر صبر پیشه کرد. 0 12 حانیه 1404/3/19 گزارش به خاک یونان عریضه به ال گرکو نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 103 حالا که با سلاح نمیتوانی کمک کنی، چرا با قلم این کار را نکنی؟ قلم هم تفنگ است. 0 2 حانیه 1404/3/19 گزارش به خاک یونان عریضه به ال گرکو نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 110 جسم و مغز و جان انسان توانایی ویران شدن را دارد و بشر، پس از آوارگی ترسناک و خونبار، دوباره امکان مییابد که به یگانگی بدوی و خدایی خویش رجعت کند. در چنین وضعی، دیگر "من" و "تو" و "او" رخت میبندد و همهچیز یگانه میشود. این یگانگی سرمستی عارفانه و عمیقی است که در آن مرگ داسش را از دست میدهد و از هستی ساقط میشود. جدا از هم، یک به یک میمیریم. اما در پیوند باهم، جاودانه میشویم. 0 1 حانیه 1404/3/19 گزارش به خاک یونان عریضه به ال گرکو نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 101 دنیا خیلی بزرگ است و رنج و تلاش نهتنها جنگاوران همنشین و همراه کرت، بلکه هر انسانی هستند. و بالاتر از همه، از طریق شعر میتوان تمامی این رنج و تلاش را به رویا مبدل کرد. جلوههای هستی هراندازه زودگذر هم باشند، شعر میتواند آنها را به صورت آواز، جاودانی کند. 0 1 حانیه 1403/2/17 گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 15 سر بالا کردم و تو را نگریستم. میخواستم بپرسم: پدربزرگ، راست است که رستگاری در کار نیست؟ 0 0 حانیه 1404/3/19 گزارش به خاک یونان عریضه به ال گرکو نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 103 「قلم هم تفنگ است.」 0 1 حانیه 1403/6/17 گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 92 نویسنده، سرنوشتی ظالم و تلخ دارد. چون ماهیت کارش او را وادار به استخدام واژه میکند تا جوشش درونش را به سکون تبدیل کند. هر واژهای صدفی سخت است که نیرویی بزرگ و انفجارآلود در خود نفهته دارد. برای یافتن معنایش، باید بگذاری در درونت مانند بمبی منفجر شود و از این راه روحی را که زندانی کرده است، آزاد سازد. 0 0 حانیه 1403/2/17 گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 16 خدا درخشانترین چهرهی ناامیدی، درخشانترین چهرهی امید است. پدربزرگ تو مرا به آن سوی امید و نومیدی میرانی 0 2 حانیه 1404/3/17 گزارش به خاک یونان عریضه به ال گرکو نیکوس کازانتزاکیس 4.6 9 صفحۀ 68 قسمتم این بود که از همان اوان کودکی متوجه شوم دنیا مالک خیری است عزیزتر از زندگی، نوشینتر از سعادت: آزادی. 0 12