بریدههای کتاب ارزیابی شتابزده مریم محسنیزاده 1403/12/13 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 101 جلال آلاحمد: " من از داستایوسکی میترسم؛ حتی وحشت دارم؛ یعنی هر وقت کتابی از او خواندهام، وحشت کردهام. نه از این باب که نوعی داستان جنایی سر داده باشد به قصد کشیدن اعصاب و ایجاد ترس و از این فوت و فنها؛ بلکه از این جهت که در برابر دنیای پیچیدهٔ ذهن او احساس حقارت میکنم." 0 2 مریم محسنیزاده 1403/12/12 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 33 کیست از میان خیل شعرای جوانان که نیمای عصر خویش بشود؟ و بپرورد آنچه را که نیما اینچنین کشت؟ _: "... نازکآرای تن ساق گلی که به جانش کشتم و به جان دادمش آب ای دریغا، بهبرم میشکند! ..." 0 3 مریم محسنیزاده 1403/12/12 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 48 پس ادبیات روی دیگر سکهٔ فلسفه است. یا دستکم راهی است به آن. یا شعبهای از آن و به هر صورت، برخورد یک نویسنده یا شاعر با زندگی و مسائل آن، فلسفه او است. 0 0 مریم محسنیزاده 1403/12/13 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 128 همچون سیمرغ که فقط کافی بود مویی را آتش بزنی، برای او کافی است که قلممویی را در رنگ بزنی. آنوقت هر چیز موضوع است. هرچه چشم به آن بند شود؛ ساقهٔ گیاهی، برش کوهی، تختهسنگی، کناره خشکرودی، گنبدی، دروازهٔ خرابه دهکدهای و همه یک آبادی و هر چیز دیگر که چشم بیننده عادی صد سال هم که انتظار بکشی نگاهی به آن نمیافکند و در این طرحهای انتخابنشده چنان سرعتی است و چنان خودکاری غریزی که انگار نقاشی برای او نفس کشیدن است؛ همانطور که نفس میکشیم گاهی کوتاه و گاهی بلند و گاهی به صورت آهی_ و درهرحال، بیاراده_ او همینطور نقاشی میکند. 0 1 مریم محسنیزاده 1403/12/12 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 14 باید در هر بیتی مویی از سرت سفید بشود و با هر شعری گوشهای از جانت بسوزد. مبادا شعر تو هم مثل زندگی دیگران فقط از بغل گوشت رد شده باشد! یعنی از زبانی و مغزی بر قلمی رفته باشد و بر ورقی ثبت شده. 0 0 مریم محسنیزاده 1403/12/13 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 88 جلال:" من فکر میکنم نثر من به هر صورت یک نثر زنده است؛ جون داره. این زبون، زبون زنده حاضره.درست مثل یک ماری که میلغزه؛ از یک سوراخ تو میره؛ از لای در هم میره؛ از یک در باز هم رد میشه. بعد هم جهش میکنه، بندبازی هم میکنه. من میخوام این مار بمونم. هرجا یک جور و همه جا یک جور." 0 1 مریم محسنیزاده 1403/12/12 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 18 شاعر امروز چه بخواهد و چه نخواهد قبل از شاعری باید بداند که کجای این دنیا را گرفته یا کجایش را از او گرفتهاند و نه تنها این را بداند؛ بلکه باید این همه را در شعرش بگوید و مهدی اخوان ثالث یکی از همین آدمها است. آدمی نجیب که شاعر هم هست و زبان شعرش هم رسا است. 0 0 مریم محسنیزاده 1403/12/12 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 47 دلم میخواهد به عنوان زمینهای برای سخن امروز، ادبیات را به زبانی بسیار ساده برخورد با مسائل حیات تعبیر کنم؛ یعنی مواجهه آدمی با زندگی. 0 0 مریم محسنیزاده 1403/12/12 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 27 نام نیما با شعر نو مترادف بود. فکرش و ذهنش همیشه در جستجوی راه تازه بود. گفتار عادی روزانهاش به شعر میگرایید. 0 0 مریم محسنیزاده 1403/12/14 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 102 با این همه من حتی پیش از گوگول و چخوف، داستایوسکی را آیندهٔ ملت روس میدانم و اگر راست باشد که ادبیات یک ملّت درستترین تاریخ آن ملّت است، من نخست در آثار داستایوسکی و سپس در نوشتههای همین چند نفر روسیه را میشناسم؛ چه پیش از انقلاب اُکتبر و چه پس از آن. 0 10 مریم محسنیزاده 1403/12/14 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 140 ... و بدان که گوهر اگر گوهر بود، عاقبت بازارش را مییابد؛ اما حیف که تو فقط در جستجوی بازاری. 0 4 مریم محسنیزاده 1403/12/12 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 26 در وصف نیما: " تپش حیاتِ شعر زمانهٔ ما به مضرابِ او ضربانی تازه یافت و چرا که پافشاری او در کار شعر از طاقت بشری بیرون بود. چون کوهی قد برافراشت تا پیشانی به هر باد مخالفی بساید و به سینهٔ خود ضربت هر سیل و رگباری را به جان بخرد تا شاید در دامنهای آرام، ساقهٔ نازک شعر معاصر فرصتی برای نشو و نما بیابد." 0 0
بریدههای کتاب ارزیابی شتابزده مریم محسنیزاده 1403/12/13 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 101 جلال آلاحمد: " من از داستایوسکی میترسم؛ حتی وحشت دارم؛ یعنی هر وقت کتابی از او خواندهام، وحشت کردهام. نه از این باب که نوعی داستان جنایی سر داده باشد به قصد کشیدن اعصاب و ایجاد ترس و از این فوت و فنها؛ بلکه از این جهت که در برابر دنیای پیچیدهٔ ذهن او احساس حقارت میکنم." 0 2 مریم محسنیزاده 1403/12/12 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 33 کیست از میان خیل شعرای جوانان که نیمای عصر خویش بشود؟ و بپرورد آنچه را که نیما اینچنین کشت؟ _: "... نازکآرای تن ساق گلی که به جانش کشتم و به جان دادمش آب ای دریغا، بهبرم میشکند! ..." 0 3 مریم محسنیزاده 1403/12/12 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 48 پس ادبیات روی دیگر سکهٔ فلسفه است. یا دستکم راهی است به آن. یا شعبهای از آن و به هر صورت، برخورد یک نویسنده یا شاعر با زندگی و مسائل آن، فلسفه او است. 0 0 مریم محسنیزاده 1403/12/13 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 128 همچون سیمرغ که فقط کافی بود مویی را آتش بزنی، برای او کافی است که قلممویی را در رنگ بزنی. آنوقت هر چیز موضوع است. هرچه چشم به آن بند شود؛ ساقهٔ گیاهی، برش کوهی، تختهسنگی، کناره خشکرودی، گنبدی، دروازهٔ خرابه دهکدهای و همه یک آبادی و هر چیز دیگر که چشم بیننده عادی صد سال هم که انتظار بکشی نگاهی به آن نمیافکند و در این طرحهای انتخابنشده چنان سرعتی است و چنان خودکاری غریزی که انگار نقاشی برای او نفس کشیدن است؛ همانطور که نفس میکشیم گاهی کوتاه و گاهی بلند و گاهی به صورت آهی_ و درهرحال، بیاراده_ او همینطور نقاشی میکند. 0 1 مریم محسنیزاده 1403/12/12 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 14 باید در هر بیتی مویی از سرت سفید بشود و با هر شعری گوشهای از جانت بسوزد. مبادا شعر تو هم مثل زندگی دیگران فقط از بغل گوشت رد شده باشد! یعنی از زبانی و مغزی بر قلمی رفته باشد و بر ورقی ثبت شده. 0 0 مریم محسنیزاده 1403/12/13 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 88 جلال:" من فکر میکنم نثر من به هر صورت یک نثر زنده است؛ جون داره. این زبون، زبون زنده حاضره.درست مثل یک ماری که میلغزه؛ از یک سوراخ تو میره؛ از لای در هم میره؛ از یک در باز هم رد میشه. بعد هم جهش میکنه، بندبازی هم میکنه. من میخوام این مار بمونم. هرجا یک جور و همه جا یک جور." 0 1 مریم محسنیزاده 1403/12/12 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 18 شاعر امروز چه بخواهد و چه نخواهد قبل از شاعری باید بداند که کجای این دنیا را گرفته یا کجایش را از او گرفتهاند و نه تنها این را بداند؛ بلکه باید این همه را در شعرش بگوید و مهدی اخوان ثالث یکی از همین آدمها است. آدمی نجیب که شاعر هم هست و زبان شعرش هم رسا است. 0 0 مریم محسنیزاده 1403/12/12 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 47 دلم میخواهد به عنوان زمینهای برای سخن امروز، ادبیات را به زبانی بسیار ساده برخورد با مسائل حیات تعبیر کنم؛ یعنی مواجهه آدمی با زندگی. 0 0 مریم محسنیزاده 1403/12/12 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 27 نام نیما با شعر نو مترادف بود. فکرش و ذهنش همیشه در جستجوی راه تازه بود. گفتار عادی روزانهاش به شعر میگرایید. 0 0 مریم محسنیزاده 1403/12/14 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 102 با این همه من حتی پیش از گوگول و چخوف، داستایوسکی را آیندهٔ ملت روس میدانم و اگر راست باشد که ادبیات یک ملّت درستترین تاریخ آن ملّت است، من نخست در آثار داستایوسکی و سپس در نوشتههای همین چند نفر روسیه را میشناسم؛ چه پیش از انقلاب اُکتبر و چه پس از آن. 0 10 مریم محسنیزاده 1403/12/14 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 140 ... و بدان که گوهر اگر گوهر بود، عاقبت بازارش را مییابد؛ اما حیف که تو فقط در جستجوی بازاری. 0 4 مریم محسنیزاده 1403/12/12 ارزیابی شتابزده جلال آل احمد 3.6 5 صفحۀ 26 در وصف نیما: " تپش حیاتِ شعر زمانهٔ ما به مضرابِ او ضربانی تازه یافت و چرا که پافشاری او در کار شعر از طاقت بشری بیرون بود. چون کوهی قد برافراشت تا پیشانی به هر باد مخالفی بساید و به سینهٔ خود ضربت هر سیل و رگباری را به جان بخرد تا شاید در دامنهای آرام، ساقهٔ نازک شعر معاصر فرصتی برای نشو و نما بیابد." 0 0