بریدههای کتاب آخرین روز یک محکوم ʚ𝓝𝓸𝓻𝓪ɞ 1404/1/9 آخرین روز یک محکوم ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 55 0 2 مبینا 1403/10/22 آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 137 خیره سری بدون هوش ذکاوت حماقتی است که با جهل مرکب پیوند دارد و در واقع دنباله آن محسوب می شود. 0 17 ʚ𝓝𝓸𝓻𝓪ɞ 1404/1/9 آخرین روز یک محکوم ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 47 0 4 محمدرضا زاهدی 1403/5/19 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 16 خودخواهی، تمامیت زیباترین ترکیبهای اجتماعی را آلوده کرده و دستخوش تغییر میکند. خودبینی چیزی است مانند رگهای سیاه در مرمری سفید. رگهای سیاه که در همهجای سنگ ریشه میدواند و به شکلی غیر منتظره هر لحظه زیر مغار پدیدار میشود. 0 2 جوونه ی سبز🌱 1403/6/6 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 100 کاش مرا با قلبی تپنده و در حالی که سراپا از شدت ترس میلرزم نزد او میبردند و در آغوشش میانداختند.من در برابرش به زانو در میآمدم.او برام میگریست و هر دو میگریستیم.بعد او حرف میزد و من تسلی و آرامش مییافتم.التهاب و تشویش قلبم را درون قلب او خالی میکردم و آن وقت اون روح مرا میگرفت و من خدای او را. 0 0 جوونه ی سبز🌱 1403/6/7 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 137 0 1 نعیمه خانی 1403/1/5 آخرین روز یک محکوم ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 161 یکی مسئله تربیت و یکی هم قضیه مجازات به همان اندازه که طبیعت به انسان محبت میکند، اجتماع از او دریغ می ورزد. اگر هیئت حاکمه در فکر حل این مشکل نیست پس در فکر چیست؟ زندان داروی ننگبار و محرقی است که در بدن بیمار اجتماع ایجاد تاول و گنده زخم میکند و خون کثیف او را کثیفتر میسازد. مجازات اعدام نیز قطع عضوی از اعضای اجتماع است که به طرز وحشیانه صورت میگیرد. 0 4 محمدرضا زاهدی 1403/5/19 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 19 شما نمایش بازی کردید. مردم هم شما را هو کردند! 0 1 آناهیتا 1404/4/12 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 159 ای آقایانی که در مرکز تالار مجلس نشستهاید، ای آقایانی که جایتان در بخشهای انتهایی مجلس است، بخش اعظمی از مردم دارند رنج میکشند. شما جمهوریخواه باشید یا سلطنتطلب فرقی نمیکند، مردم رنج میکشند. واقعیت این است. 0 14 gharneshin 1404/4/13 آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 10 حس میکردم که چهرهی تماشاچیان مانند صورتهای خیمهشببازی به نخی بسته است و سر همهی آن نخها به من منتهی میشود، آری حس میکردم که مرکز توجه آن قیافههای مات و مبهوت، منم. 0 3 gharneshin 1404/4/13 آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 21 شاید این نوشتهها دست ایشان را در انداختن سری که مغز دارد و فکر میکند، یعنی در بریدن سر انسان و انداختن آن سر به میان ترازویی که خود آن را ترازوی عدالت مینامند، قدری سست کند و ایشان هرگز دربارهی رنج و عذاب روحی شدیدی که در کیفر اعدام و در اجرای سریع آن نهفته است، نیندیشیده باشند. آیا این بدبختان هرگز به این مسئلهی مهم و جانگداز توجه کردهاند که کسی را که محکوم به اعدام میکنند، دارای فکر و ادراکی است که پابند زندگی است؛ روحی دارد که هرگز آماده برای مرگ نیست؟ خیر، خیر، ایشان در همهی این تشریفات بجز فرود آمدن کارد بران و سهگوش گیوتین چیزی نمیبینند و جز به اینکه محکوم ناگزیر به مرگ است و آغاز و انجامی غیر از مرگ ندارد، نمیاندیشند. 0 4 gharneshin 1404/4/13 آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 52 ای وای، به راستی که زندان چه چیز زشت و ننگین و شرمآوری است! در زندان دخترکی پانزده ساله نیز پژمرده و افسرده میشود. در زندان اگر پرندهای به دست شما بیفتد، حتما بالش گلآلود است، در زندان اگر گلی زیبا بچینید و آن را بو کنید، قطعا بوی تعفن از آن متصاعد میشود. 0 1 gharneshin 1404/4/13 آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 57 زندان یک نوع موجود وحشتناک و کامل و غیر قابل تقسیم است که نیمی از آن بنا و ساختمان و نیمی دیگر انسان است. من طعمهی این زندانم. این زندان همچون مرغی که روی تخم میخوابد، روی من افتاده و با چینوشکن خود مرا فشرده و درهم پیچیده است. این زندان مرا در میان دیوارهای خارایی خود نگه داشته و با قفلهای آهنین خود اسیر و مقید ساخته و با چشم زندانبانان خود مرا میپاید. 0 0 gharneshin 1404/4/13 آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 139 این قانون استثناپذیر نیست و تا بوده، چنین بوده است. کسی که مورد توجه و علاقهی مردم شود، ممکن نیست خشم و بغض دشمنان مردم را برنینگیزاند. عشق و وفاداری به غلامان همیشه کینه و نفرت خواجگان را در پی دارد. 0 2 gharneshin 1404/4/13 آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 152 انسان از روزی که به زندان میافتد، دیگر انسان نیست، بلکه به او به چشم سگ پستی مینگرند و از راه توهین و تحقیر همیشه به او ((تو)) خطاب میکنند. 0 2 gharneshin 1404/4/13 آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 165 جهل از علم بد بهتر است. 0 3 gharneshin 1404/4/13 آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 165 کسی که بر سر گردنه آدم میکشد و مال مردم را میدزدد، اگر هدایت و تربیت میشد، ممکن بود بهترین و عاقلترین خدمتگزار ملت شود. هرچه هست، در سر افراد ملت است. شما در این سرها تخم دانش و اخلاق بکارید، آنها را آبیاری کنید، حاصلخیر کنید، روشن و تربیت کنید، خواهید دید که دیگر نیازی به بریدن این سرهای نازنین نیست. 0 8 nil 1404/4/16 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 25 به راستی درک قانونگذاران و عوامل پادشاه از واژهی تمدن چیست و ما با عدالتی مدفون در حیله و نیرنگ و قانونی تنزلیافته به تدابیر موقت در کجای مفهوم تمدن ایستادهایم؟ واقعا هولناک است! یک فرد محکوم به اعدام میبایست موجودی بسیار ترسناک باشد برای آنکه جامعه بتواند تا این حد وحشیانه و خیانتکارانه به زندگی اش پایان دهد! 0 0 nil 1404/4/16 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 30 کاش که عوامل پادشاه دیگر ملتمسانه و به نام جامعهای که نیازمند حمایت است، از ما سرِ محکومان را نخواهند. کاش دیگر از طرف مردم از ما درخواست نکنند که مجازاتها و به قول خودشان، درس عبرتهایشان را تایید کنیم. چرا که همهی اینها چیزی نیستند جز لفاظی، بلاهت و هیچِ مطلق! یک سوزن کافی است تا این بادکنک بزرگ پُر از بلاغت و حرف مفت ناگهان بترکد. در اعماق این یاوهگوییهای لطیفِ تصنعی چیزی نیست جز قلبی سخت، خشونت، بربریت، میل به اثبات خرافات و توجیه تعصب، و لزوم دریافت دستمزد. ای مأموران دربار! دهانهایتان را ببندید و ساکت شوید! زیر پاهای مخملین قاضیان شما، ناخن های تیز جلادتان پیداست. 0 0 nil 1404/4/17 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 32 فردی که محکوم به اعدام میشود خانوادهای دارد. به راستی گمان میکنید ضربهای که شما به گردن این فرد میزنید، فقط خودش را مجروح میکند؟ گمان میکنید پدرش، مادرش و فرزندانش هیچ آسیبی نمیبینند؟ خیر. شما با اعدام این شخص، همهی اعضای یک خانواده را سر میبرید و یعنی باز هم در حقیقت انسانهای بیگناه را مجازات کردهاید. 0 35
بریدههای کتاب آخرین روز یک محکوم ʚ𝓝𝓸𝓻𝓪ɞ 1404/1/9 آخرین روز یک محکوم ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 55 0 2 مبینا 1403/10/22 آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 137 خیره سری بدون هوش ذکاوت حماقتی است که با جهل مرکب پیوند دارد و در واقع دنباله آن محسوب می شود. 0 17 ʚ𝓝𝓸𝓻𝓪ɞ 1404/1/9 آخرین روز یک محکوم ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 47 0 4 محمدرضا زاهدی 1403/5/19 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 16 خودخواهی، تمامیت زیباترین ترکیبهای اجتماعی را آلوده کرده و دستخوش تغییر میکند. خودبینی چیزی است مانند رگهای سیاه در مرمری سفید. رگهای سیاه که در همهجای سنگ ریشه میدواند و به شکلی غیر منتظره هر لحظه زیر مغار پدیدار میشود. 0 2 جوونه ی سبز🌱 1403/6/6 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 100 کاش مرا با قلبی تپنده و در حالی که سراپا از شدت ترس میلرزم نزد او میبردند و در آغوشش میانداختند.من در برابرش به زانو در میآمدم.او برام میگریست و هر دو میگریستیم.بعد او حرف میزد و من تسلی و آرامش مییافتم.التهاب و تشویش قلبم را درون قلب او خالی میکردم و آن وقت اون روح مرا میگرفت و من خدای او را. 0 0 جوونه ی سبز🌱 1403/6/7 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 137 0 1 نعیمه خانی 1403/1/5 آخرین روز یک محکوم ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 161 یکی مسئله تربیت و یکی هم قضیه مجازات به همان اندازه که طبیعت به انسان محبت میکند، اجتماع از او دریغ می ورزد. اگر هیئت حاکمه در فکر حل این مشکل نیست پس در فکر چیست؟ زندان داروی ننگبار و محرقی است که در بدن بیمار اجتماع ایجاد تاول و گنده زخم میکند و خون کثیف او را کثیفتر میسازد. مجازات اعدام نیز قطع عضوی از اعضای اجتماع است که به طرز وحشیانه صورت میگیرد. 0 4 محمدرضا زاهدی 1403/5/19 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 19 شما نمایش بازی کردید. مردم هم شما را هو کردند! 0 1 آناهیتا 1404/4/12 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 159 ای آقایانی که در مرکز تالار مجلس نشستهاید، ای آقایانی که جایتان در بخشهای انتهایی مجلس است، بخش اعظمی از مردم دارند رنج میکشند. شما جمهوریخواه باشید یا سلطنتطلب فرقی نمیکند، مردم رنج میکشند. واقعیت این است. 0 14 gharneshin 1404/4/13 آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 10 حس میکردم که چهرهی تماشاچیان مانند صورتهای خیمهشببازی به نخی بسته است و سر همهی آن نخها به من منتهی میشود، آری حس میکردم که مرکز توجه آن قیافههای مات و مبهوت، منم. 0 3 gharneshin 1404/4/13 آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 21 شاید این نوشتهها دست ایشان را در انداختن سری که مغز دارد و فکر میکند، یعنی در بریدن سر انسان و انداختن آن سر به میان ترازویی که خود آن را ترازوی عدالت مینامند، قدری سست کند و ایشان هرگز دربارهی رنج و عذاب روحی شدیدی که در کیفر اعدام و در اجرای سریع آن نهفته است، نیندیشیده باشند. آیا این بدبختان هرگز به این مسئلهی مهم و جانگداز توجه کردهاند که کسی را که محکوم به اعدام میکنند، دارای فکر و ادراکی است که پابند زندگی است؛ روحی دارد که هرگز آماده برای مرگ نیست؟ خیر، خیر، ایشان در همهی این تشریفات بجز فرود آمدن کارد بران و سهگوش گیوتین چیزی نمیبینند و جز به اینکه محکوم ناگزیر به مرگ است و آغاز و انجامی غیر از مرگ ندارد، نمیاندیشند. 0 4 gharneshin 1404/4/13 آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 52 ای وای، به راستی که زندان چه چیز زشت و ننگین و شرمآوری است! در زندان دخترکی پانزده ساله نیز پژمرده و افسرده میشود. در زندان اگر پرندهای به دست شما بیفتد، حتما بالش گلآلود است، در زندان اگر گلی زیبا بچینید و آن را بو کنید، قطعا بوی تعفن از آن متصاعد میشود. 0 1 gharneshin 1404/4/13 آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 57 زندان یک نوع موجود وحشتناک و کامل و غیر قابل تقسیم است که نیمی از آن بنا و ساختمان و نیمی دیگر انسان است. من طعمهی این زندانم. این زندان همچون مرغی که روی تخم میخوابد، روی من افتاده و با چینوشکن خود مرا فشرده و درهم پیچیده است. این زندان مرا در میان دیوارهای خارایی خود نگه داشته و با قفلهای آهنین خود اسیر و مقید ساخته و با چشم زندانبانان خود مرا میپاید. 0 0 gharneshin 1404/4/13 آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 139 این قانون استثناپذیر نیست و تا بوده، چنین بوده است. کسی که مورد توجه و علاقهی مردم شود، ممکن نیست خشم و بغض دشمنان مردم را برنینگیزاند. عشق و وفاداری به غلامان همیشه کینه و نفرت خواجگان را در پی دارد. 0 2 gharneshin 1404/4/13 آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 152 انسان از روزی که به زندان میافتد، دیگر انسان نیست، بلکه به او به چشم سگ پستی مینگرند و از راه توهین و تحقیر همیشه به او ((تو)) خطاب میکنند. 0 2 gharneshin 1404/4/13 آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 165 جهل از علم بد بهتر است. 0 3 gharneshin 1404/4/13 آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 165 کسی که بر سر گردنه آدم میکشد و مال مردم را میدزدد، اگر هدایت و تربیت میشد، ممکن بود بهترین و عاقلترین خدمتگزار ملت شود. هرچه هست، در سر افراد ملت است. شما در این سرها تخم دانش و اخلاق بکارید، آنها را آبیاری کنید، حاصلخیر کنید، روشن و تربیت کنید، خواهید دید که دیگر نیازی به بریدن این سرهای نازنین نیست. 0 8 nil 1404/4/16 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 25 به راستی درک قانونگذاران و عوامل پادشاه از واژهی تمدن چیست و ما با عدالتی مدفون در حیله و نیرنگ و قانونی تنزلیافته به تدابیر موقت در کجای مفهوم تمدن ایستادهایم؟ واقعا هولناک است! یک فرد محکوم به اعدام میبایست موجودی بسیار ترسناک باشد برای آنکه جامعه بتواند تا این حد وحشیانه و خیانتکارانه به زندگی اش پایان دهد! 0 0 nil 1404/4/16 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 30 کاش که عوامل پادشاه دیگر ملتمسانه و به نام جامعهای که نیازمند حمایت است، از ما سرِ محکومان را نخواهند. کاش دیگر از طرف مردم از ما درخواست نکنند که مجازاتها و به قول خودشان، درس عبرتهایشان را تایید کنیم. چرا که همهی اینها چیزی نیستند جز لفاظی، بلاهت و هیچِ مطلق! یک سوزن کافی است تا این بادکنک بزرگ پُر از بلاغت و حرف مفت ناگهان بترکد. در اعماق این یاوهگوییهای لطیفِ تصنعی چیزی نیست جز قلبی سخت، خشونت، بربریت، میل به اثبات خرافات و توجیه تعصب، و لزوم دریافت دستمزد. ای مأموران دربار! دهانهایتان را ببندید و ساکت شوید! زیر پاهای مخملین قاضیان شما، ناخن های تیز جلادتان پیداست. 0 0 nil 1404/4/17 آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نوا ویکتور هوگو 3.9 67 صفحۀ 32 فردی که محکوم به اعدام میشود خانوادهای دارد. به راستی گمان میکنید ضربهای که شما به گردن این فرد میزنید، فقط خودش را مجروح میکند؟ گمان میکنید پدرش، مادرش و فرزندانش هیچ آسیبی نمیبینند؟ خیر. شما با اعدام این شخص، همهی اعضای یک خانواده را سر میبرید و یعنی باز هم در حقیقت انسانهای بیگناه را مجازات کردهاید. 0 35