بریده‌ای از کتاب طاعون اثر آلبر کامو

بریدۀ کتاب

صفحۀ 324

اما اگر بردن بازی فقط همین بود، زیستن، تنها با آنچه انسان میداند و آنچه به یاد می‌آورد و محروم از آنچه آرزو دارد، چه دشوار بود. بی‌شگ تارو نیز همین‌طور زیسته بود و می‌دانست زندگی بدون آرزوها چقدر عقیم است. آرامش بی‌امید و آرزو وجود ندارد تارو که حق محکوم کردن هیچ‌کس را به انسان نمی‌داد و با این همه می‌دانست که هیچ‌کس نمی‌تواند از محکوم ساختن خودداری کند و قربانیان نیز گاهی خود را در مقام جلاد می‌بینند.

اما اگر بردن بازی فقط همین بود، زیستن، تنها با آنچه انسان میداند و آنچه به یاد می‌آورد و محروم از آنچه آرزو دارد، چه دشوار بود. بی‌شگ تارو نیز همین‌طور زیسته بود و می‌دانست زندگی بدون آرزوها چقدر عقیم است. آرامش بی‌امید و آرزو وجود ندارد تارو که حق محکوم کردن هیچ‌کس را به انسان نمی‌داد و با این همه می‌دانست که هیچ‌کس نمی‌تواند از محکوم ساختن خودداری کند و قربانیان نیز گاهی خود را در مقام جلاد می‌بینند.

18

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.