بریدۀ کتاب
1403/5/19
4.5
3
صفحۀ 190
پدر بزرگ طوری از پنجره بیرون را نگاه میکرد که انگار جز خیابان های معمولی،چیزهای دیگری میبیند.دوباره سرفه کرد«چون وقتی به زور میخوای چیزی رو نگه داری، میشکنیش.»
پدر بزرگ طوری از پنجره بیرون را نگاه میکرد که انگار جز خیابان های معمولی،چیزهای دیگری میبیند.دوباره سرفه کرد«چون وقتی به زور میخوای چیزی رو نگه داری، میشکنیش.»
1
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.