بریدۀ کتاب

مجتبی

1402/12/5

هفت چیز مهم
بریدۀ کتاب

صفحۀ 166

نگران شده بود که خودش کیست ،آیا بچه بدی بود که درست مثل پدرش دردسر درست می‌کرد یا نه. هر روز آینه بدشانسی روی سرش آویزان بود. حالا او آینه را به یک میلیون تکه درخشان تبدیل کرده بود.

نگران شده بود که خودش کیست ،آیا بچه بدی بود که درست مثل پدرش دردسر درست می‌کرد یا نه. هر روز آینه بدشانسی روی سرش آویزان بود. حالا او آینه را به یک میلیون تکه درخشان تبدیل کرده بود.

1

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.