بریدهای از کتاب من گنجشک نیستم اثر مصطفی مستور
1404/5/1
صفحۀ 35
خوب میدانم گریه های بزرگی در انتظارم است. وقتی مادرم بمیرد من سخت گریه خواهم کرد . این را از همین حالا میدانم. یعنی سال هاست که میدانم. از یادآوری اش به وحشت میافتم اما هیچ روزی را بدون فکر کردن به آن نگذرانده ام. اگر طوبی -خواهرم-بمیرد من باز گریه خواهم کرد. به شدت. شانه های من از گریه بر گور او خواهند لرزید و من فکر خواهم کرد که دنیا به آخرین نقطه اش رسیده است. نرسیده است اما. هیچ مرگی دنیا را به آخرین نقطه اش نخواهد رساند. ما را اما شاید برساند.
خوب میدانم گریه های بزرگی در انتظارم است. وقتی مادرم بمیرد من سخت گریه خواهم کرد . این را از همین حالا میدانم. یعنی سال هاست که میدانم. از یادآوری اش به وحشت میافتم اما هیچ روزی را بدون فکر کردن به آن نگذرانده ام. اگر طوبی -خواهرم-بمیرد من باز گریه خواهم کرد. به شدت. شانه های من از گریه بر گور او خواهند لرزید و من فکر خواهم کرد که دنیا به آخرین نقطه اش رسیده است. نرسیده است اما. هیچ مرگی دنیا را به آخرین نقطه اش نخواهد رساند. ما را اما شاید برساند.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.