بریدۀ کتاب
1403/8/8
4.1
112
صفحۀ 155
امید حس سرخوشانهای است؛حس میکنم در درونم به جوش میآید،انگار کلاغ زاغی در حال باز کردن بالهایش است. در این لحظه که کنار شین هستم و ریسمان سرخ سرنوشت مانند شعلهای بینمان برق میزند،هر چیزی امکان پذیر به نظر میرسد.
امید حس سرخوشانهای است؛حس میکنم در درونم به جوش میآید،انگار کلاغ زاغی در حال باز کردن بالهایش است. در این لحظه که کنار شین هستم و ریسمان سرخ سرنوشت مانند شعلهای بینمان برق میزند،هر چیزی امکان پذیر به نظر میرسد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.