بریدهای از کتاب خیابان کاتالین اثر ماگدا سابو
1403/12/16
صفحۀ 193
در پس افکاری که در سر من میچرخید، رشته فکر و خیالاتی بود که به کل از جنسی متفاوت بودند، فکر و خیالاتی که چنان عمیق در ذهنم ته نشین شده بود که اصلاً از وجودشان آگاه نبودم. آن فکر و خیالها خوب میدانستند که بهتر است همانطور بیشکل و نامشخص بمانند و هرگز به سطح آگاهی نرسند، اما با همه اوصاف آنجا بودند، مترصد و گوش به زنگ.
در پس افکاری که در سر من میچرخید، رشته فکر و خیالاتی بود که به کل از جنسی متفاوت بودند، فکر و خیالاتی که چنان عمیق در ذهنم ته نشین شده بود که اصلاً از وجودشان آگاه نبودم. آن فکر و خیالها خوب میدانستند که بهتر است همانطور بیشکل و نامشخص بمانند و هرگز به سطح آگاهی نرسند، اما با همه اوصاف آنجا بودند، مترصد و گوش به زنگ.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.