بریده‌ای از کتاب مردی که می‌خندد اثر ویکتور هوگو

بریدۀ کتاب

صفحۀ 146

فانوس دریایی کاسکه برای کشتی مجهزی که ناخدایی ورزیده هدایتش می کرد سودمند بود.زیرا به ناخدای کشتی هشدار می داد و از وجود صخره ها آگاهش می کرد.اما برای کشتی های درهم شکسته هولناک بود.کشتی شکسته و درمانده ای که نمی‌توانست در برابر باد و امواج سرکش پایداری کند و به ماهی بی باله و پرنده بی بال می مانست با باد به هر سو می‌رفت.بدین سان فانوس محل هلاکت و گور کشتی شکستگان را نشانشان می داد و شمع مزارشان بود. نمایاندن ورطه ای که از آن گریزی نیست ، زنهار دادن از دامی که رهایی از آن ناممکن است ، طنزی است که تلخ تر از آن متصور نیست. تیره بختان کشتی ماتوتینا خیلی زود دریافتند که فانوس دریایی آنان را به سخره گرفته است...

فانوس دریایی کاسکه برای کشتی مجهزی که ناخدایی ورزیده هدایتش می کرد سودمند بود.زیرا به ناخدای کشتی هشدار می داد و از وجود صخره ها آگاهش می کرد.اما برای کشتی های درهم شکسته هولناک بود.کشتی شکسته و درمانده ای که نمی‌توانست در برابر باد و امواج سرکش پایداری کند و به ماهی بی باله و پرنده بی بال می مانست با باد به هر سو می‌رفت.بدین سان فانوس محل هلاکت و گور کشتی شکستگان را نشانشان می داد و شمع مزارشان بود. نمایاندن ورطه ای که از آن گریزی نیست ، زنهار دادن از دامی که رهایی از آن ناممکن است ، طنزی است که تلخ تر از آن متصور نیست. تیره بختان کشتی ماتوتینا خیلی زود دریافتند که فانوس دریایی آنان را به سخره گرفته است...

7

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.