بریدهای از کتاب ژاک قضا و قدری و اربابش اثر دنی دیدرو
1403/4/14
صفحۀ 93
ارباب- ژاک، چرا این شخص انقدر در نظرت قابل احترام است؟ زاک- چون به کمکهایی که به من کرد اهمیت نمیدهد، پس باید ذاتاً خدمتگزار و عادتاً خیّر باشد. ارباب- چرا به این نتیجه رسیدی؟ ژاک- به خاطر بیتوجهی و سردیاش نسبت به قدردانی من؛ استقبالم نمیکند، یک کلام به من نمیگوید، تظاهر میکند مرا بجا نمیآورد، و چه بسا همین الان در دل مرا تحقیر میکند و به خودش میگوید: لابد باید نیکوکاری برای این ناشناس کاملاً ناشناخته و عدالت برایش شاق باشد که تا این حد تحت تاثیر واقع شده است...
ارباب- ژاک، چرا این شخص انقدر در نظرت قابل احترام است؟ زاک- چون به کمکهایی که به من کرد اهمیت نمیدهد، پس باید ذاتاً خدمتگزار و عادتاً خیّر باشد. ارباب- چرا به این نتیجه رسیدی؟ ژاک- به خاطر بیتوجهی و سردیاش نسبت به قدردانی من؛ استقبالم نمیکند، یک کلام به من نمیگوید، تظاهر میکند مرا بجا نمیآورد، و چه بسا همین الان در دل مرا تحقیر میکند و به خودش میگوید: لابد باید نیکوکاری برای این ناشناس کاملاً ناشناخته و عدالت برایش شاق باشد که تا این حد تحت تاثیر واقع شده است...
روشنا
1403/4/14
0