بریدهای از کتاب ستاره ساز اثر ملیسا ده کوستا
2 روز پیش
صفحۀ 151
مامان میخواست پیش از رفتن یک بار دیگر هم که شده خوشبختی را لمس کند؛ بنابراین آن روز خانواده برای ما این بود. اینکه سه نفری روی تپه بایستیم و دستهای یکدیگر را خیلی محکم بگیریم...
مامان میخواست پیش از رفتن یک بار دیگر هم که شده خوشبختی را لمس کند؛ بنابراین آن روز خانواده برای ما این بود. اینکه سه نفری روی تپه بایستیم و دستهای یکدیگر را خیلی محکم بگیریم...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.