بریدۀ کتاب
1403/7/28
3.6
57
صفحۀ 204
باد از پشت سرم خیز بر می دارد و دنبالۀ دامنم به شکل موجی ابریشمین بالا می رود. عکاس از این صحنه خوشش می آید و فریاد می زند:«با اون آرایش و تاج شبیه یک ملکۀ گیلیک باستانی شدی!» ویل لبخند بزرگی می زند و خیلی آرام دهانش تکان می خورد و می گوید:«ملکۀ گیلیک من!» من هم رو به او لبخند می زنم، رو به شوهرم.
باد از پشت سرم خیز بر می دارد و دنبالۀ دامنم به شکل موجی ابریشمین بالا می رود. عکاس از این صحنه خوشش می آید و فریاد می زند:«با اون آرایش و تاج شبیه یک ملکۀ گیلیک باستانی شدی!» ویل لبخند بزرگی می زند و خیلی آرام دهانش تکان می خورد و می گوید:«ملکۀ گیلیک من!» من هم رو به او لبخند می زنم، رو به شوهرم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.