بریدهای از کتاب غبار اتمی اثر تاد استراسر
1403/1/11
صفحۀ 151
از گرسنگی متنفرم. از اتفاقی که برای مادرم افتاده متنفرم. از بودن در این جای بدبوی سرد نمور بدون پنجره که توی آن هیچ کاری نداریم بکنیم متنفرم. از اینکه همه باید جلوی همدیگر دستشویی برویم و هیچکس حریم خصوصی ندارد متنفرم، از اینکه برای دوستانم و بقیهی آدمهای آن بالا ناراحت باشم متنفرم. از این اتفاق متنفرم، و از هر کسی که باعث آن شد متنفرم.
از گرسنگی متنفرم. از اتفاقی که برای مادرم افتاده متنفرم. از بودن در این جای بدبوی سرد نمور بدون پنجره که توی آن هیچ کاری نداریم بکنیم متنفرم. از اینکه همه باید جلوی همدیگر دستشویی برویم و هیچکس حریم خصوصی ندارد متنفرم، از اینکه برای دوستانم و بقیهی آدمهای آن بالا ناراحت باشم متنفرم. از این اتفاق متنفرم، و از هر کسی که باعث آن شد متنفرم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.