بریدهای از کتاب پیامبر: بر اساس قرآن و با استفاده از نهج البلاغه، کتاب ها و روایت های معتبر اثر نقی سلیمانی
1403/1/13
صفحۀ 264
حالا دیگر بیاختیار به سوی خانه میرفت. در تمام طول راه، حالی خوش و ناخوش داشت. روحش از آن کلام اوج گرفته، اما جسمش در پیچ و تاب بود؛ و تاب و تحملش را به راستی از دست داده بود. گداخته بود و در عین حال از سرمای شدید تنش و از عرق سرد، بیقرار بود. گاهی از سنگینی این کلام که هنوز در روحش موج میزد و گسترده میشد، تلوتلو میخورد. همین که به خانه رسید و از در وارد شد، دیگر طاقت از دست داده بود. فریاد زد: «مرا بپوشانید. مرا بپوشانید... و آب سرد بر من بریزید.»
حالا دیگر بیاختیار به سوی خانه میرفت. در تمام طول راه، حالی خوش و ناخوش داشت. روحش از آن کلام اوج گرفته، اما جسمش در پیچ و تاب بود؛ و تاب و تحملش را به راستی از دست داده بود. گداخته بود و در عین حال از سرمای شدید تنش و از عرق سرد، بیقرار بود. گاهی از سنگینی این کلام که هنوز در روحش موج میزد و گسترده میشد، تلوتلو میخورد. همین که به خانه رسید و از در وارد شد، دیگر طاقت از دست داده بود. فریاد زد: «مرا بپوشانید. مرا بپوشانید... و آب سرد بر من بریزید.»
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.