بریده‌ای از کتاب سوگ سیاوش (در مرگ و رستاخیز) اثر شاهرخ مسکوب

Elahe Akbarian

Elahe Akbarian

دیروز

بریدۀ کتاب

صفحۀ 91

بیداد قرن‌ها کار خود را کرد. احساس ناتوانی و مظلومی خونی است که قلب اجتماع را زنده نگه میدارد. شجاعت حسین در خاطر مردمی درمانده و زبون سرنوشت راه نمی‌یابد. اما ظلم را که چون سیلاب هجوم می‌آورد و چون کرم زیر پوست می‌دود حس می‌کنند، به آن می‌اندیشند و چون کاری نمی‌توانند در انتظار آخرتند. مرد آرمانی چنین مردمی، ستمدیده ای است که او و اهل بیتش را ،تشنه به زاری کشتند و به اسیری بردند. پنداری شهید کربلا آن پهلوان است که جسدش همچنان بر خاک افتاده و هر بیداد که برجان و تن خلایق رود پهلوان باز میمیرد و خونِ تازه از جسد فرو میچکد و شهادت، زخمی است در قلب تا کدام قاتل دستی بر آن نهد. تاشیعیان اینند که هستند او خاک افتاده ای است عرصه باران بلا و مؤمنان که قربان غریبی و تشنگی لبهای او میروند نامرادی خود را نوازش میکنند. امام این بیم زدگان تن به قضا داده‌ای بیچاره است؛ در تعزیه چنین امام و اهل بیتی را مینمایند و گریز هر روضه گریستن است بر شهیدی که گوئی کردار او در این جهان تنها گریستن بود و جز این نبود

بیداد قرن‌ها کار خود را کرد. احساس ناتوانی و مظلومی خونی است که قلب اجتماع را زنده نگه میدارد. شجاعت حسین در خاطر مردمی درمانده و زبون سرنوشت راه نمی‌یابد. اما ظلم را که چون سیلاب هجوم می‌آورد و چون کرم زیر پوست می‌دود حس می‌کنند، به آن می‌اندیشند و چون کاری نمی‌توانند در انتظار آخرتند. مرد آرمانی چنین مردمی، ستمدیده ای است که او و اهل بیتش را ،تشنه به زاری کشتند و به اسیری بردند. پنداری شهید کربلا آن پهلوان است که جسدش همچنان بر خاک افتاده و هر بیداد که برجان و تن خلایق رود پهلوان باز میمیرد و خونِ تازه از جسد فرو میچکد و شهادت، زخمی است در قلب تا کدام قاتل دستی بر آن نهد. تاشیعیان اینند که هستند او خاک افتاده ای است عرصه باران بلا و مؤمنان که قربان غریبی و تشنگی لبهای او میروند نامرادی خود را نوازش میکنند. امام این بیم زدگان تن به قضا داده‌ای بیچاره است؛ در تعزیه چنین امام و اهل بیتی را مینمایند و گریز هر روضه گریستن است بر شهیدی که گوئی کردار او در این جهان تنها گریستن بود و جز این نبود

3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.