بریدهای از کتاب مردی به نام اوه اثر فردریک بکمن
4 روز پیش
صفحۀ 360
و زمان هم مسئله عجیبی است. بیشترمان فقط بهخاطر زمانی زندگی میکنیم که پیش رو داریم. برای چند روز دیگر، چند هفته دیگر، چند سال دیگر. یکی از دردناکترین لحظهها در زندگی احتمالا لحظهای است که آدم میبیند سالهای پیش رویش کمتر از سال های پشت سرش هستند و وقتی زمان زیادی برایش نمانده باشد دنبال چیزهایی میگردد که به زندگی بیرزد. شاید خاطرات. بعدازظهرهای آفتابی به کسی که آدم دستش را میگرفت، بوی غنچههای تازه شکفتهشده باغچه، یکشنبههای توی کافه، شاید نوه های کوچولو. آدم راهی پیدا میکند تا بهخاطر آینده شخص دیگری زندگی کند، ولی در مورد اُوه چنین نبود، چون وقتی سونیا او را تنها گذاشت او هم مرد. از زندگی کردن دست کشید. غم و اندوه پدیده عجیبی است.
و زمان هم مسئله عجیبی است. بیشترمان فقط بهخاطر زمانی زندگی میکنیم که پیش رو داریم. برای چند روز دیگر، چند هفته دیگر، چند سال دیگر. یکی از دردناکترین لحظهها در زندگی احتمالا لحظهای است که آدم میبیند سالهای پیش رویش کمتر از سال های پشت سرش هستند و وقتی زمان زیادی برایش نمانده باشد دنبال چیزهایی میگردد که به زندگی بیرزد. شاید خاطرات. بعدازظهرهای آفتابی به کسی که آدم دستش را میگرفت، بوی غنچههای تازه شکفتهشده باغچه، یکشنبههای توی کافه، شاید نوه های کوچولو. آدم راهی پیدا میکند تا بهخاطر آینده شخص دیگری زندگی کند، ولی در مورد اُوه چنین نبود، چون وقتی سونیا او را تنها گذاشت او هم مرد. از زندگی کردن دست کشید. غم و اندوه پدیده عجیبی است.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.