بریدهای از کتاب تولستوی و مبل بنفش اثر نینا سنکویچ
1402/8/12
صفحۀ 215
«هیچ ناوی مثل یک کتاب، ما را به سرزمینهای دور نمیبرد.» با توجه به زندگی در منطقهای ساحلی، خانواده ما معمولا در تابستان به سفر نمیروند. اما طی این تابستانِ روزی یک کتاب، من به سفر رفتم. به سفرهایی خیلی دور. کتابها امسال باعث آسایشم بودند و مشاورم برای چگونه زندگی کردن. همینطور هم تعطیلاتی را که به آن نیاز داشتم برایم فراهم کردند؛ در ساعتهایی که بچهها اردو بودند، یا در اتاقشان به سر میبردند، یا وحشیانه در حیاط میدویدند، من کیلومترها و سالها را میپیمودم و مکانهایی جدید و قدیمی برای دیدن پیدا میکردم. امیلی دیکنسولن نوشته است «هیچ ناوی مثل یک کتاب، ما را به سرزمینهای دور نمیبرد.» من داشتم با نهایت قدرتِ اسب بخارِ آن ناو پیش میرفتم.
«هیچ ناوی مثل یک کتاب، ما را به سرزمینهای دور نمیبرد.» با توجه به زندگی در منطقهای ساحلی، خانواده ما معمولا در تابستان به سفر نمیروند. اما طی این تابستانِ روزی یک کتاب، من به سفر رفتم. به سفرهایی خیلی دور. کتابها امسال باعث آسایشم بودند و مشاورم برای چگونه زندگی کردن. همینطور هم تعطیلاتی را که به آن نیاز داشتم برایم فراهم کردند؛ در ساعتهایی که بچهها اردو بودند، یا در اتاقشان به سر میبردند، یا وحشیانه در حیاط میدویدند، من کیلومترها و سالها را میپیمودم و مکانهایی جدید و قدیمی برای دیدن پیدا میکردم. امیلی دیکنسولن نوشته است «هیچ ناوی مثل یک کتاب، ما را به سرزمینهای دور نمیبرد.» من داشتم با نهایت قدرتِ اسب بخارِ آن ناو پیش میرفتم.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.