بریدۀ کتاب
1402/7/6
صفحۀ 85
لا إکراهَ فِي الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الْغَيِّ (سورۀ بقره، آیۀ ۲۵۶) هیچ اجباری در دین نیست؛ [زیرا] راهِ درست از راهِ انحرافی روشن شده است. برخی در فهم این آیۀ شریف به خطا میروند و گمان میکنند که اسلامْ آزادی در پذیرفتن یا نپذیرفتن دین را برای انسان تضمین کرده و بر پایۀ اصل آزادی فردی که تمدّنهای نو به آن معتقدند، هرگونه اجبار بر دینداری را منع کرده است؛ امّا این پندار کاملاً خطاست، زیرا اسلامی که از اساس برای آزادی انسان از پرستش بتها براساس توحید آمده، امکان ندارد اجازه دهد که انسان از اصل آزادیاش [آزادی از پرستش بتها] عقبنشینی کند و در پرستش بتهای زمین غرق شود. همچنین اسلام برخلاف تمدّنهای غربی، عقیدۀ توحید را موضوعی مربوط به رفتار شخصیِ فردی افراد قلمداد نمیکند، بلکه آن را قاعدهای بنیادین برای همۀ وجود تمدّنیِخود میداند و چنانکه دموکراسی غربی، هر اندازه هم که به آزادیِ فردی معتقد باشد، به افراد اجازه نمیدهد که با خودِ اندیشۀ آزادی مبارزه کنند و اندیشههای دیکتاتوری و فاشیسم را بپذیرند، اسلام نیز نمیتواند هرگونه تمرّدی را در برابر پایههای بنیادین خود به رسمیّت بشناسد. مقصود اسلام از نفی اجبار در دین این است که راه هدایت از راه انحراف روشن شده و حق گمراهی از هم متمایزند و ازآنجا که نشانهها روشن و برهان آشکار و تفاوت بین تاریکی و روشنایی بر همهْ هویداست، دیگر نیازی به اجبار نیست و از اساس امکان اجبار بر پذیرشِ دین وجود ندارد؛ زیرا دین تنها کلماتی بیروح نیست که بر زبان جاری شوند یا آداب و رسومی سنّتی نیست که اعضا و جوارح انسانْ آنها را انجام دهد؛ بلکه دین، باور و نظام و شیوهای برای اندیشیدن است.
لا إکراهَ فِي الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الْغَيِّ (سورۀ بقره، آیۀ ۲۵۶) هیچ اجباری در دین نیست؛ [زیرا] راهِ درست از راهِ انحرافی روشن شده است. برخی در فهم این آیۀ شریف به خطا میروند و گمان میکنند که اسلامْ آزادی در پذیرفتن یا نپذیرفتن دین را برای انسان تضمین کرده و بر پایۀ اصل آزادی فردی که تمدّنهای نو به آن معتقدند، هرگونه اجبار بر دینداری را منع کرده است؛ امّا این پندار کاملاً خطاست، زیرا اسلامی که از اساس برای آزادی انسان از پرستش بتها براساس توحید آمده، امکان ندارد اجازه دهد که انسان از اصل آزادیاش [آزادی از پرستش بتها] عقبنشینی کند و در پرستش بتهای زمین غرق شود. همچنین اسلام برخلاف تمدّنهای غربی، عقیدۀ توحید را موضوعی مربوط به رفتار شخصیِ فردی افراد قلمداد نمیکند، بلکه آن را قاعدهای بنیادین برای همۀ وجود تمدّنیِخود میداند و چنانکه دموکراسی غربی، هر اندازه هم که به آزادیِ فردی معتقد باشد، به افراد اجازه نمیدهد که با خودِ اندیشۀ آزادی مبارزه کنند و اندیشههای دیکتاتوری و فاشیسم را بپذیرند، اسلام نیز نمیتواند هرگونه تمرّدی را در برابر پایههای بنیادین خود به رسمیّت بشناسد. مقصود اسلام از نفی اجبار در دین این است که راه هدایت از راه انحراف روشن شده و حق گمراهی از هم متمایزند و ازآنجا که نشانهها روشن و برهان آشکار و تفاوت بین تاریکی و روشنایی بر همهْ هویداست، دیگر نیازی به اجبار نیست و از اساس امکان اجبار بر پذیرشِ دین وجود ندارد؛ زیرا دین تنها کلماتی بیروح نیست که بر زبان جاری شوند یا آداب و رسومی سنّتی نیست که اعضا و جوارح انسانْ آنها را انجام دهد؛ بلکه دین، باور و نظام و شیوهای برای اندیشیدن است.
1
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.