بریده‌ای از کتاب حکایت دولت و فرزانگی اثر مارک فیشر

Mobina

Mobina

1404/6/13 - 22:59

بریدۀ کتاب

صفحۀ 8

وقتی سر کار بود خودش را از همه ی جهان جدا می دید ، گویی در کشوری بیگانه بود ، ناتوان از تکلم به زبان آنها.

وقتی سر کار بود خودش را از همه ی جهان جدا می دید ، گویی در کشوری بیگانه بود ، ناتوان از تکلم به زبان آنها.

17

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.