بریدۀ کتاب

برج سپیده دم
بریدۀ کتاب

صفحۀ 347

بیخ گوش ایرن زمزمه کرد:« با خیره شدن به افق زودتر نمی رسی!» _با سربه سر همسرت گذاشتن هم این اتفاق نمی افته. کیال لبخند زد و گفت:« مگه غیر از سربه سر گذاشتن راه دیگه ای برای سرگرم کردن خودم دارم بانو وست فال؟» پ. ن: نه بابا ذوق چیه دارم گریه میکنم😭🫴🏻

بیخ گوش ایرن زمزمه کرد:« با خیره شدن به افق زودتر نمی رسی!» _با سربه سر همسرت گذاشتن هم این اتفاق نمی افته. کیال لبخند زد و گفت:« مگه غیر از سربه سر گذاشتن راه دیگه ای برای سرگرم کردن خودم دارم بانو وست فال؟» پ. ن: نه بابا ذوق چیه دارم گریه میکنم😭🫴🏻

36

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.