بریده‌ای از کتاب قصر آبی اثر لوسی مود مونتگمری

بریدۀ کتاب

صفحۀ 240

همیشه به باد حسودی می‌کرد. به آزادی‌اش. به اینکه هرجا خوش داشته‌باشد، می‌وزد. در میان تپه‌ها، بر فراز دریاچه‌ها. چه طعم و چه نشاطی داشت! چه ماجراهای سحرانگیزی را که پشت سر نمی‌گذاشت!

همیشه به باد حسودی می‌کرد. به آزادی‌اش. به اینکه هرجا خوش داشته‌باشد، می‌وزد. در میان تپه‌ها، بر فراز دریاچه‌ها. چه طعم و چه نشاطی داشت! چه ماجراهای سحرانگیزی را که پشت سر نمی‌گذاشت!

8

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.