بریدهای از کتاب بیماری منتهی به مرگ: شرحی روان شناسانه از منظر مسیحی به قصد تهذیب و تنبه اثر سورن کیرکگور
1402/11/11
صفحۀ 39
نومیدیْ بیماری منتهی به مرگ است. کوچکترین امکانی وجود ندارد که کسی از این بیماری بمیرد یا این بیمای به مرگ جسمانی ختم شود. بهعکس، عذاب نومیدی دقیقاً در همین ناتوانی از مردن است. از این قرار، نومیدی وجوه اشتراک بیشتری دارد با وضعیت شخصی که دچار بیماری مرگآوری است آنگاه که با سکرات مرگ دست و پنجه نرم میکند و بااینحال نمیتواند بمیرد. با این حساب، مبتلا بودن به بیماریای منتهی به مرگ ناتوانی از مردن است ولی نه آنگونه که گویی امیدِ زندگی هست؛ نه، آنچه مایۀ یأس است این است که حتی واپسین امید، یعنی مرگ، هم در کار نیست. وقتی مرگ بزرگترین خطر است، به زندگی امید میبندیم؛ اما زمانی که میآموزیم خطری را که حتی بزرگتر از این است بشناسیم، امیدمان به مرگ است. وقتی خطر به حدی بزرگ است که به مرگ امید میبندیم، آنگاه نومیدی عبارت است از اینکه امیدی نداریم حتی به اینکه بتوانیم بمیریم. به این معنای اخیر است که نومیدی بیماری منتهی به مرگ است، این تناقض عذابآور، این بیماریِ خود، مردنِ مدام، مردن و درعینحال نمردن، مرگ را زیستن.
نومیدیْ بیماری منتهی به مرگ است. کوچکترین امکانی وجود ندارد که کسی از این بیماری بمیرد یا این بیمای به مرگ جسمانی ختم شود. بهعکس، عذاب نومیدی دقیقاً در همین ناتوانی از مردن است. از این قرار، نومیدی وجوه اشتراک بیشتری دارد با وضعیت شخصی که دچار بیماری مرگآوری است آنگاه که با سکرات مرگ دست و پنجه نرم میکند و بااینحال نمیتواند بمیرد. با این حساب، مبتلا بودن به بیماریای منتهی به مرگ ناتوانی از مردن است ولی نه آنگونه که گویی امیدِ زندگی هست؛ نه، آنچه مایۀ یأس است این است که حتی واپسین امید، یعنی مرگ، هم در کار نیست. وقتی مرگ بزرگترین خطر است، به زندگی امید میبندیم؛ اما زمانی که میآموزیم خطری را که حتی بزرگتر از این است بشناسیم، امیدمان به مرگ است. وقتی خطر به حدی بزرگ است که به مرگ امید میبندیم، آنگاه نومیدی عبارت است از اینکه امیدی نداریم حتی به اینکه بتوانیم بمیریم. به این معنای اخیر است که نومیدی بیماری منتهی به مرگ است، این تناقض عذابآور، این بیماریِ خود، مردنِ مدام، مردن و درعینحال نمردن، مرگ را زیستن.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.