بریدهای از کتاب سمفونی مردگان اثر عباس معروفی
1404/5/25
صفحۀ 203
چه می خواست که به او بگوید خودش هم نمی دانست. هر حرف شاید مثل تیر خطا او را فراری می داد و در گرد و غبار پی اش دیگر محال بود که او را ببیند.
چه می خواست که به او بگوید خودش هم نمی دانست. هر حرف شاید مثل تیر خطا او را فراری می داد و در گرد و غبار پی اش دیگر محال بود که او را ببیند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.