بریدۀ کتاب

نود و سه (آخرین رمان ویکتورهوگو)
بریدۀ کتاب

صفحۀ 349

افکار و تصورات بی حد و مرزی داشت. از رؤیایی به رؤیای دیگر می رفت و هر مانعی را در عالم خیال از سَرِ راه برمی‌داشت. آدمی اگر روی پله اول چنین نردبانی قدم بگذارد، دیگر در جای خود نمی‌ایستد و تا بی‌نهایت بالا میرود.

افکار و تصورات بی حد و مرزی داشت. از رؤیایی به رؤیای دیگر می رفت و هر مانعی را در عالم خیال از سَرِ راه برمی‌داشت. آدمی اگر روی پله اول چنین نردبانی قدم بگذارد، دیگر در جای خود نمی‌ایستد و تا بی‌نهایت بالا میرود.

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.