بریده‌ای از کتاب نا اثر مریم برادران حقیر

بریدۀ کتاب

صفحۀ 38

وقتی بابا پوست موز را در سطل زباله‌ی خانه دید برآشفت. شیخ به خاطر محبتی که به فرزندان او کرده بود بازخواست شد و دم نزد. جعفر صدای مهربان بابا را خوب یادش بود:"پسرم، موز بهشت از این موز بهتر و خوشمزه‌تر است." بارها سفارش کرده بود:"راضی نیستم به هر دلیلی میوه‌ای بخرید که مردم توان خرید آن را ندارند."

وقتی بابا پوست موز را در سطل زباله‌ی خانه دید برآشفت. شیخ به خاطر محبتی که به فرزندان او کرده بود بازخواست شد و دم نزد. جعفر صدای مهربان بابا را خوب یادش بود:"پسرم، موز بهشت از این موز بهتر و خوشمزه‌تر است." بارها سفارش کرده بود:"راضی نیستم به هر دلیلی میوه‌ای بخرید که مردم توان خرید آن را ندارند."

4

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.