بریدهای از کتاب ارزیابی شتابزده اثر جلال آل احمد
1403/12/13
صفحۀ 128
همچون سیمرغ که فقط کافی بود مویی را آتش بزنی، برای او کافی است که قلممویی را در رنگ بزنی. آنوقت هر چیز موضوع است. هرچه چشم به آن بند شود؛ ساقهٔ گیاهی، برش کوهی، تختهسنگی، کناره خشکرودی، گنبدی، دروازهٔ خرابه دهکدهای و همه یک آبادی و هر چیز دیگر که چشم بیننده عادی صد سال هم که انتظار بکشی نگاهی به آن نمیافکند و در این طرحهای انتخابنشده چنان سرعتی است و چنان خودکاری غریزی که انگار نقاشی برای او نفس کشیدن است؛ همانطور که نفس میکشیم گاهی کوتاه و گاهی بلند و گاهی به صورت آهی_ و درهرحال، بیاراده_ او همینطور نقاشی میکند.
همچون سیمرغ که فقط کافی بود مویی را آتش بزنی، برای او کافی است که قلممویی را در رنگ بزنی. آنوقت هر چیز موضوع است. هرچه چشم به آن بند شود؛ ساقهٔ گیاهی، برش کوهی، تختهسنگی، کناره خشکرودی، گنبدی، دروازهٔ خرابه دهکدهای و همه یک آبادی و هر چیز دیگر که چشم بیننده عادی صد سال هم که انتظار بکشی نگاهی به آن نمیافکند و در این طرحهای انتخابنشده چنان سرعتی است و چنان خودکاری غریزی که انگار نقاشی برای او نفس کشیدن است؛ همانطور که نفس میکشیم گاهی کوتاه و گاهی بلند و گاهی به صورت آهی_ و درهرحال، بیاراده_ او همینطور نقاشی میکند.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.