بریدهای از کتاب خنجر سپید شب اثر مسلم ناصری
1402/3/3
صفحۀ 131
- شمشیر یاران پسر خلیفه ماضی، به آمدن سپاه علی از کوفه پشتگرم است. باید کاری کنیم که این امید از دست برود. به فکری بُرندهتر از شمشیر بیندیش پسر حرب! دارم به خبرهای دروغی میاندیشم که اگر کارگر افتد، همراه با سرخی و درخشش سکههای طلای تو، سپاه پسر ابوبکر را تکهپاره خواهد کرد. - روشنتر سخن بگو نابغه عرب! در صفین با کمک اندیشه تو، جان به سلامت بردم. وعده حکومت مصر را به تو دادهام و شکی در این نیست. تو با شاهکارت، پس از صفین و در دومةالجندل همه چیز را از آن ما کردی. اکنون هم میتوانی با ضربهای کار را به سامان برسانی و مصر را از آن خود کنی.
- شمشیر یاران پسر خلیفه ماضی، به آمدن سپاه علی از کوفه پشتگرم است. باید کاری کنیم که این امید از دست برود. به فکری بُرندهتر از شمشیر بیندیش پسر حرب! دارم به خبرهای دروغی میاندیشم که اگر کارگر افتد، همراه با سرخی و درخشش سکههای طلای تو، سپاه پسر ابوبکر را تکهپاره خواهد کرد. - روشنتر سخن بگو نابغه عرب! در صفین با کمک اندیشه تو، جان به سلامت بردم. وعده حکومت مصر را به تو دادهام و شکی در این نیست. تو با شاهکارت، پس از صفین و در دومةالجندل همه چیز را از آن ما کردی. اکنون هم میتوانی با ضربهای کار را به سامان برسانی و مصر را از آن خود کنی.
12
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.