بریده‌ای از کتاب از رنجی که می بریم اثر جلال آل احمد

بریدۀ کتاب

صفحۀ 44

دیگر کوه‌های پوشیده از جنگل زیراب در مقابل زندگی من سبز نشده و وسعت دید مرا کوتاه نکرده. اینجا فقط ساحل دور و محو "رأس التنوره" که در آن دورها سیاهی می‌زند، جلوی چشم آدم را می‌گیرد و آن طرف‌تر دریایی است که مرا به دنیایی بزرگ می‌پیوندد و دید مرا هرچه دورتر که طاقت داشته باشم با خودش می‌برد و در بزرگی و پهناوری خودش سنگینی مصائبی را که بر دوش ما است، محو می‌کند...

دیگر کوه‌های پوشیده از جنگل زیراب در مقابل زندگی من سبز نشده و وسعت دید مرا کوتاه نکرده. اینجا فقط ساحل دور و محو "رأس التنوره" که در آن دورها سیاهی می‌زند، جلوی چشم آدم را می‌گیرد و آن طرف‌تر دریایی است که مرا به دنیایی بزرگ می‌پیوندد و دید مرا هرچه دورتر که طاقت داشته باشم با خودش می‌برد و در بزرگی و پهناوری خودش سنگینی مصائبی را که بر دوش ما است، محو می‌کند...

12

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.