بریده‌ای از کتاب اخگری در خاکستر اثر صبا طاهر

Samaneh

Samaneh

1404/4/12

بریدۀ کتاب

صفحۀ 348

ایزی با لحن چاپلوسانه ای می‌گوید: یه داستان برامون تعریف کن. یه چیز ترسناک. آشپز با نارضایتی لب هایش را به هم می‌فشارد: "زندگیت به اندازه کافی ترسناک نیست ، دختر؟ "

ایزی با لحن چاپلوسانه ای می‌گوید: یه داستان برامون تعریف کن. یه چیز ترسناک. آشپز با نارضایتی لب هایش را به هم می‌فشارد: "زندگیت به اندازه کافی ترسناک نیست ، دختر؟ "

40

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.