بریده‌ای از کتاب روح ایستگاه نیشی یویگاهاما اثر تاکشی موراسه

بریدۀ کتاب

صفحۀ 32

" گونه هایش مثل یک پسربچه گل انداخت و چه روش قدیمی و بانمکی برای پرسیدن این سؤال آنقدر دوست داشتنی بود که تنش بینمان ناگهان از بین رفت. 《نچ، هیچ دوست پسری در کار نیست.》 غرورم اجازه نمیداد که بگویم من هرگز دوست پسر نداشتم. او جواب داد منم هیچ وقت دوست دختر نداشتم. " اگر معصومیت رو قرار بود به تصویر بکشم، داستان نموتو از آب در می‌آمد!

" گونه هایش مثل یک پسربچه گل انداخت و چه روش قدیمی و بانمکی برای پرسیدن این سؤال آنقدر دوست داشتنی بود که تنش بینمان ناگهان از بین رفت. 《نچ، هیچ دوست پسری در کار نیست.》 غرورم اجازه نمیداد که بگویم من هرگز دوست پسر نداشتم. او جواب داد منم هیچ وقت دوست دختر نداشتم. " اگر معصومیت رو قرار بود به تصویر بکشم، داستان نموتو از آب در می‌آمد!

13

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.