بریدهای از کتاب نام باد اثر پاتریک راتفاس
1403/5/18
صفحۀ 79
از آنجا رفتم. شاید فکر کنید که این برخورد دلسردم کرد. شاید فکر کنید که احساس کردم به من خیانت شده و رویاهایی که از بچگی دربارهی دانشگاه داشتم با بیرحمی نابود شده است. کاملاً برعکس. اطمینان خاطر پیدا کردم. تا قبل از ملاقات آمبروز احساس میکردم به آنجا تعلق ندارم. ولی آمبروز به من نشان داد که دانشگاه تفاوت زیادی با خیابانهای تاربین ندارد. هرجا بروی، ماهیت آدمها یکی است. علاوه بر آن خشم میتواند شبها وجود انسان را گرم نگه دارد و غرور پایمال شده میتواند انسان را به کارهای فوقالعادهای وا دارد.
از آنجا رفتم. شاید فکر کنید که این برخورد دلسردم کرد. شاید فکر کنید که احساس کردم به من خیانت شده و رویاهایی که از بچگی دربارهی دانشگاه داشتم با بیرحمی نابود شده است. کاملاً برعکس. اطمینان خاطر پیدا کردم. تا قبل از ملاقات آمبروز احساس میکردم به آنجا تعلق ندارم. ولی آمبروز به من نشان داد که دانشگاه تفاوت زیادی با خیابانهای تاربین ندارد. هرجا بروی، ماهیت آدمها یکی است. علاوه بر آن خشم میتواند شبها وجود انسان را گرم نگه دارد و غرور پایمال شده میتواند انسان را به کارهای فوقالعادهای وا دارد.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.