بریده‌ای از کتاب شازده کوچولو اثر آنتوان دوسنت اگزوپری

بریدۀ کتاب

صفحۀ 81

اگر تو، مثلاً، سرِ ساعتِ چهارِ بعد از ظهر بیایی، من از ساعتِ سه کم کم احساسِ خوش‌بختی می‌کنم. هر چه زمان بگذرد، من بیش‌تر احساسِ خوش‌بختی می‌کنم. ساعتِ چهار دیگر بی‌قرار و نگران می‌شوم. آن وقت ارزشِ خوش‌بختی را می‌فهمم! اما اگر هر وقت که دلت خواست بیایی، دیگر نمی‌دانم چه وقتی باید چشم به راهِ آمدنت باشم ... هر چیزی آدابی دارد.

اگر تو، مثلاً، سرِ ساعتِ چهارِ بعد از ظهر بیایی، من از ساعتِ سه کم کم احساسِ خوش‌بختی می‌کنم. هر چه زمان بگذرد، من بیش‌تر احساسِ خوش‌بختی می‌کنم. ساعتِ چهار دیگر بی‌قرار و نگران می‌شوم. آن وقت ارزشِ خوش‌بختی را می‌فهمم! اما اگر هر وقت که دلت خواست بیایی، دیگر نمی‌دانم چه وقتی باید چشم به راهِ آمدنت باشم ... هر چیزی آدابی دارد.

7

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.