آن کس که در این دنیا خام بماند و عشق جانش را به آتش نکشد، تخم آدمیت در وجودش رشد نکرده است. آدم آن است که در دیوانگی به مردانگی رسیده باشد؛ نه در خیال آدمیت حیوانی باشدکه در پندارهایش، صبح را به شب میرساند و شب را به صبح.
این قبرها که همچون قفس در گورستانها، ناز و نعمت خوشخیالان را به چنگال کشیدهاند، وجدان نعرهزن انسانهایی است که عمری آرزوی تحول داشته و حیات خویش را به تسویف و فرافکنی گذراندهاند.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.