milad

@vaseli

1 دنبال شده

1 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

                اعتراضات و شورش‌ها، در هر زمان و مکان، یک قاعده هستند و انقلاب‌ها یک استثنا. برای اعتراض  یک رخداد کوچک هم کافی است. انقلاب اما شرایط بسیار می‌طلبد. در حقیقت الزامن هر اعتراضی به انقلاب ختم نمی‌شود. با این‌همه انقلاب‌ها با همه‌ی شور و هیجانی که به وجود می‌آورند، با همه‌ی تکاپویی که در لایه‌های جامعه ایجاد می‌کنند، در تغییر ساختار سیاسی و قدرت چندان کارآمد نیستند. ولی هرچه در تغییر ساختار سیاسی ناکام باشند تاثیر خود را بر حیات زندگی روزمره‌ی مردم باقی می‌گذارند. بعد از هر اعتراض، بعد از هر انقلاب، مردم دیگر مردم گذشته نیستند. آصف بیات در آخرین اثرش انقلاب را زیستن به سراغ حیات روزمره‌ی مردمی رفته که تجربه‌های اعتراض و انقلاب را از سر گذرانده‌اند. او به خوبی توانسته با پرداختن به انقلاب‌های بهار عربی گوشه‌ای از تاثیر رخداد‌ها و تحولات اجتماعی را بر زیست روزمره‌ی مردم نشان دهد. خواندن این کتاب را، با توجه به وقایع چندساله‌ی اخیر، توصیه می‌کنم.
        
                 صالح نجفی، به نقل از کی‌یرکگور، می‌گوید: وقتی از ناامیدی حرف می‌زنیم، یعنی هنوز امیدی هست. که ما فقدانش را احساس می‌کنیم. ولی وقتی هیچ امیدی نباشد آنچه جایگزین می‌شود ایمان است. و پیرمرد و دریا داستان ایمان است. آنچه را ارنست همینگ‌وی در این داستان روایت می‌کند، تقریبن در تمام داستان‌هایش به فرم‌ها و شیوه‌های مختلف  به تصویر در آورده است. آدم‌هایی ناامید که فقط ایمان انگیزه‌ی ادامه‌ دادن‌شان است. آدم‌هایی که در مسیرشان هرچه بر سرشان آوار می‌شود صبورانه تحمل می‌کنند و می‌پذیرند. پیرمرد این کتاب نیز از این قاعده مستثنا نیست. او در این داستان چون ره‌رویی است که برایش راه و رفتن و پیمودن از رسیدن مهم‌تر است.
از پیرمرد و دریا و همینگ‌وی بسیار می‌توان گفت و نوشت. اما نه وقتی پای نجف دریابندری و مقدمه‌ی کم‌نظیرش به میان باشد. شاهکاری که کم از داستان ندارد. و ماهرانه لایه‌لایه‌های داستان‌های همینگ‌وی را نور می‌تاباند. در میان مقدمه‌ها و موخره‌هایئ که تا به امروز منتشر شده فقط گذری به جهان یخ‌زده‌ی دورنمات نوشته‌ی عزت‌الله فولادوند بر کتاب قول از دورنمات را می‌توان هم‌سنگ کار دریابندری دانست. دریابندری با به کار بردن اصطلاحات جنوبی و زبانی یکدست توانسته به خوبی از پس ترجمه بر بیاید. و بعد از وداع با اسلحه بار دیگر تبحر خود در ترجمه را به رُخ بکشد.
در آخر می‌توان گفت در روزهایی که به قول گلشیری: آنقدر بر سرمان ریخته‌اند که فرصت زاری نداریم. خواندن این مقدمه و کتاب می‌تواند بهترین انگیزه برای پایداری و ادامه دادن باشد. 

        
                 نووه چنتو، گزارش یک تنهایی به روایت یک شاهدِ عینی است.
مردی زاده می‌شود و می‌بالد و روزگار می‌گذراند و عاشق می‌شود و می‌میرد. و همه‌ی اینها رنگ روزمرگی و تکرار می‌گرفت اگر در اقیانوس سپری نمی‌شد. مرد هرگز، هرگز پا بر خشکی ننهاد. و هنرمندی نویسنده درست همین‌جا نمود می‌یابد. چرا که بدون درافتادن در ورطه‌ی تکرار، بدون شعار دادن و بدون خلق شخصیتی باسمه‌ای توانسته روایت خود را پیش ببرد. و این‌همه اما بدون راوی داستان ممکن نمی‌شد.
نووه چنتو یک رمان تک‌صداست. اصلن تک‌گویی است. اول‌شخص است. کسی، یک نوازنده، در سرتاسر داستان حاضر است و روایت می‌کند. روایتی گاه تلخ و گاه طنز و صدالبته بی‌طرف. 
الساندرو باریکو در این اثر توانسته شخصیت‌هایی فراموش نشدنی خلق کند.
البته نووه چنتو را می‌توان ادامه‌ی اثر دیگر باریکو، افسانه‌ ۱۹۰۰، دانست.
از این اثر  یک فیلم نیز به همین نام، توسط جوزه‌په تورناتوره، اقتباس شده است. 
شما را به ضیافت خواندن و دیدن این کتاب و فیلم دعوت می‌کنم.
در آخر باید اشاره کرد که این‌همه جز با ترجمه‌ی خوب معصومی همدانی ممکن نمی‌شد.
 
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            اعتراضات و شورش‌ها، در هر زمان و مکان، یک قاعده هستند و انقلاب‌ها یک استثنا. برای اعتراض  یک رخداد کوچک هم کافی است. انقلاب اما شرایط بسیار می‌طلبد. در حقیقت الزامن هر اعتراضی به انقلاب ختم نمی‌شود. با این‌همه انقلاب‌ها با همه‌ی شور و هیجانی که به وجود می‌آورند، با همه‌ی تکاپویی که در لایه‌های جامعه ایجاد می‌کنند، در تغییر ساختار سیاسی و قدرت چندان کارآمد نیستند. ولی هرچه در تغییر ساختار سیاسی ناکام باشند تاثیر خود را بر حیات زندگی روزمره‌ی مردم باقی می‌گذارند. بعد از هر اعتراض، بعد از هر انقلاب، مردم دیگر مردم گذشته نیستند. آصف بیات در آخرین اثرش انقلاب را زیستن به سراغ حیات روزمره‌ی مردمی رفته که تجربه‌های اعتراض و انقلاب را از سر گذرانده‌اند. او به خوبی توانسته با پرداختن به انقلاب‌های بهار عربی گوشه‌ای از تاثیر رخداد‌ها و تحولات اجتماعی را بر زیست روزمره‌ی مردم نشان دهد. خواندن این کتاب را، با توجه به وقایع چندساله‌ی اخیر، توصیه می‌کنم.
          
             صالح نجفی، به نقل از کی‌یرکگور، می‌گوید: وقتی از ناامیدی حرف می‌زنیم، یعنی هنوز امیدی هست. که ما فقدانش را احساس می‌کنیم. ولی وقتی هیچ امیدی نباشد آنچه جایگزین می‌شود ایمان است. و پیرمرد و دریا داستان ایمان است. آنچه را ارنست همینگ‌وی در این داستان روایت می‌کند، تقریبن در تمام داستان‌هایش به فرم‌ها و شیوه‌های مختلف  به تصویر در آورده است. آدم‌هایی ناامید که فقط ایمان انگیزه‌ی ادامه‌ دادن‌شان است. آدم‌هایی که در مسیرشان هرچه بر سرشان آوار می‌شود صبورانه تحمل می‌کنند و می‌پذیرند. پیرمرد این کتاب نیز از این قاعده مستثنا نیست. او در این داستان چون ره‌رویی است که برایش راه و رفتن و پیمودن از رسیدن مهم‌تر است.
از پیرمرد و دریا و همینگ‌وی بسیار می‌توان گفت و نوشت. اما نه وقتی پای نجف دریابندری و مقدمه‌ی کم‌نظیرش به میان باشد. شاهکاری که کم از داستان ندارد. و ماهرانه لایه‌لایه‌های داستان‌های همینگ‌وی را نور می‌تاباند. در میان مقدمه‌ها و موخره‌هایئ که تا به امروز منتشر شده فقط گذری به جهان یخ‌زده‌ی دورنمات نوشته‌ی عزت‌الله فولادوند بر کتاب قول از دورنمات را می‌توان هم‌سنگ کار دریابندری دانست. دریابندری با به کار بردن اصطلاحات جنوبی و زبانی یکدست توانسته به خوبی از پس ترجمه بر بیاید. و بعد از وداع با اسلحه بار دیگر تبحر خود در ترجمه را به رُخ بکشد.
در آخر می‌توان گفت در روزهایی که به قول گلشیری: آنقدر بر سرمان ریخته‌اند که فرصت زاری نداریم. خواندن این مقدمه و کتاب می‌تواند بهترین انگیزه برای پایداری و ادامه دادن باشد. 

          
             نووه چنتو، گزارش یک تنهایی به روایت یک شاهدِ عینی است.
مردی زاده می‌شود و می‌بالد و روزگار می‌گذراند و عاشق می‌شود و می‌میرد. و همه‌ی اینها رنگ روزمرگی و تکرار می‌گرفت اگر در اقیانوس سپری نمی‌شد. مرد هرگز، هرگز پا بر خشکی ننهاد. و هنرمندی نویسنده درست همین‌جا نمود می‌یابد. چرا که بدون درافتادن در ورطه‌ی تکرار، بدون شعار دادن و بدون خلق شخصیتی باسمه‌ای توانسته روایت خود را پیش ببرد. و این‌همه اما بدون راوی داستان ممکن نمی‌شد.
نووه چنتو یک رمان تک‌صداست. اصلن تک‌گویی است. اول‌شخص است. کسی، یک نوازنده، در سرتاسر داستان حاضر است و روایت می‌کند. روایتی گاه تلخ و گاه طنز و صدالبته بی‌طرف. 
الساندرو باریکو در این اثر توانسته شخصیت‌هایی فراموش نشدنی خلق کند.
البته نووه چنتو را می‌توان ادامه‌ی اثر دیگر باریکو، افسانه‌ ۱۹۰۰، دانست.
از این اثر  یک فیلم نیز به همین نام، توسط جوزه‌په تورناتوره، اقتباس شده است. 
شما را به ضیافت خواندن و دیدن این کتاب و فیلم دعوت می‌کنم.
در آخر باید اشاره کرد که این‌همه جز با ترجمه‌ی خوب معصومی همدانی ممکن نمی‌شد.