یک ماجرای طنز جذاب و خواندنی و شیرین. دوستش داشتم و روزهای نخستین سال، همراه شیرینی بود. ماجرای ماشالله خان، دربان و نگهبان یک بانک که با سفر در زمان به قصر هارون الرشید خلیفه ی ظالم عباسی میرود. 
حتما بخوانیدش. 
به گمانم بعد از این کتاب به شدت باید دیگر آثار پزشکزاد را در لیست خواندنی ها قرار داد. 
      

        اگر طرفدار ادبیات آسیای شرقی هستید حتما از خواندن این کتاب لذت خواهید برد. قصه از آنجایی آغاز میشود که خبر مفقوی یک فرد اعلام میشود. فردی که روزی برای یافتن حشرات به روستایی ساحلی میرود و هرگز باز نمی گردد. داستان جذاب و پر کشش و در عین حال بسیار قابل تامل است. تلاش، صبر، تن سپردن به تقدیر و نهایتا تسلیم تقدیر. 
بسیار خواندنی و بسیار جذاب بود. 
      

        کتابی که دوستش نداشتم. اصل بر ارائه  و شاید آغاز مکتب اگزیستانسیالیسم توسط ساباتاست. کتابی که انتهای قصه در ابتدا بیان میشود و نتیجتا هیجانی ندارد. قصه ی کم کشش. خسته کننده. حوصله سر بر. تلخ. روان پریشانه. 
      

        کتابی ساده روان خسته کننده. بی قصه و روایت خاصی. که از زبان چند راوی که اعضای چند نسل یک خانواده اند، بیان میشود. 
اورهان پاموک را به همین نثر ساده و قصه های ارامش میشناسند. اگر طرفدار یک‌کتاب بی افت و خیز هستید آن را بخوانید. در غیر این صورت اصلا پیشنهاد نمیکنم خواندنش را. 
      

        یکی از بهترین هایی که خواندم. در چند جمله باید گفت؛ عمق تنهایی انسان و مواجه اش با روابطی که روزی میتواند مسبب ارامش و شادی اش باشند و روزی دگر مطرودش کنند تا به کام نیستی فرو رود. 
      

        خزان دخت دختری ست که از میان خیال یک نویسنده به شب های او خزیده. دختری که سالها پیش بی نام و نشان از خانه خارج شد و هرگز باز نگشت. نه خودش. نه نامی از جسم مرده اش. هیچ. 
حالا خزان دخت با نویسنده ی داستان، هم قصه شده. برایش از ماجرای گم شدنش میگوید. 
      

        آسو، دختری ست که پس از یک طلاق و فرار از خانه پدری، حالا بازگشتن تا کنار پدر تنها مانده اش زندگی کند. میل به ماجراجویی و تنهایی، او را به سراغ کار پرستاری سالمندان میکشاند. پرستاری از یک پیرزن لال موجبات آشنایی او با آراز، پیرمردی را فراهم میکند. 
      

        خوریژ ماجرای  زندگی دختری از یک نسل و پیرزنی از نسلی گذشته است. دردهایی زنانه از فقر و تنهایی. 
نیلوفر دختری ست که در منطق زندگی بر عشق، بی تفاوت میگذرد. معصومه زنی ست که از کودکی نیلوفر در خانه شان حضور داشته و همچون دایه ای مهربان، همواره برایش مادری کرده. نیلوفر حالا پس از مرگ پدر و مادر، همراه با معصومه زندگی میکند که در این اثنا، حامد در مسیر زندگی ش، به گونه ای قرار میگیرد که رازهای پنهان زندگی نیلوفر یک به یک بیرون می افتند.